Iran Newspaper

عطایی که به مشت بخشیده شد

-

خواســتم از ۶1آذر دوران دانشــجویی خــودم بنویســم، دیدم حرفها تکراری اســت و حرف جدیدی ندارم. به ناگاه یاد سال ۵۹افتادم که به اتفاق دکتر خانجانی برای سخنرانی بههمین مناســبت به دانشگاه شهید چمران اهــواز دعوت شــده بودیم و بههمین بهانــه چند کالمی در مظلومیــت انجمنهــای اســالمی بگویم کــه در این سالهای سخت و با همه دشواریها بهدنبال پویایی در فضای دانشگاهها هستند. دبیر انجمن مدتها پیگیــر این برنامه بود و من بعد از حمله گروهی در دانشگاه آزاد یاسوج که موجب مجروح شــدن چند نفــر از اعضــای انجمن اســالمی شــده بود، ترجیحــم این بود که اگــر احتمال تکــرار چنین وقایعی اســت از حضور در دانشــگاهه­ا خودداری کنم، اما به هر ترتیــب دانشــجویا­ن اطمینــان دادنــد که همــه مراحل قانونی اخذ مجوز طی شده و حتی شورای تأمین استان هم اعالم کردهاند که مشکلی ندارد و با توجه به طی این مراحل و با توجه به اصرار آنها قبول کردم. از زمانــی کــه در فــرودگاه اهــواز پیــاده شــدیم چند نفر کــه در آخــر مــا متوجــه نشــدیم از کجــا هســتند و چــه میخواهنــد با ماشــین مخصــوص ما را تحــت الحفظ بــه وی آی پــی فرودگاه بردنــد. در آنجا با اعــالم اینکه دادســتانی با ســخنرانی شــما مخالفت کرده و عدهای میخواهند مراســم را به هــم بزنند ما را نگه داشــتند. باالخــره آقــای خانجانی بــا اســتاندار وقت خوزســتان تمــاس گرفت. با آمدن اســتاندار به فــرودگاه آن افراد بــه یــک باره محــل وی آی پــی را ترک کردنــد. ابتدا به اســتاندار­ی و بعد از هماهنگی به دانشگاه اهواز رفتیم. مســئوالن دانشــگاه هــم اطمینــان دادنــد کــه اوضــاع تحت کنترل اســت و ســالن آماده برای ســخنرانی. اما درســت موقــع شــروع ســخنرانی گروهی بیرون ســالن اجتماعات دانشــگاه شــروع بــه شــعار دادن و کوبیدن بــر در کردنــد. آقــای خانجانــی چنــد کالمــی صحبــت کــرد، امــا درســت لحظــهای که مــن بــرای آغــاز، کالم بســماهللا­لرحمنرحیم را گفتــم همــان دانشــجویا­ن یکباره در ســالن را با هجوم خود شکســتند و به ســمت تریبــون حملــه ور شــدند. تریبــون را از روی میــز پــرت کردند و به سمت ما هجوم آوردند. در تمام این مدت این بچههای انجمن اسالمی دانشگاه بودند که خود را ســپر ما کرده بودند تا به ما آسیبی نرسد. تحت الحفظ ما را تا نیمههای در ســالن بردند که به یک باره یکی از همین دانشــجویا­ن خشمگین با مشــت بر صورت من کوبید. روســری را بهزور روی ســر نگه داشتم اما بینی و پیشانیم کبود و زخمی شد و تا چند روز آثار تاخت این دانشــجو روی پیشــانی من بود. با حمایت دانشجویان عضو انجمن به محوطه دانشــگاه آمدیم و در محوطه نیز با لولههای فلزی و سنگ ما را بدرقه کردند. بعــد بچههــا خبــر دادنــد کــه اعضــای انجمــن را مانند دانشــگاه یاســوج یــک بــه یــک بــرای ادای توضیحــات احضــار کــرده بودنــد و از آنهــا تعهد گرفتــه بودند. بعد از ایــن ماجــرا باوجــود اصــرار انجمنهــای اســالمی دانشــگاهه­ا معمــوالً دعوتها را قبــول نمیکنم. اندک مــواردی هــم که موفق بــه اخذ مجوز میشــوند یک روز به برگزاری مراســم اطالع میدهند که برنامه لغو شده است.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran