Iran Newspaper

من‌دوران‌دانشجویی‌نداشتم

-

من با آنکه ســالیان زیادی دانشجو بودم، دوران دانشــجویی نداشــتم. ســی و دو سه ســاله بودم کــه به دانشــگاه رفتــم و چــون در تهــران درس میخواندم و خانهام در تهران اســت، نیازی به خوابگاه نداشتم. یعنی نه جوان بودم که همراه همکالســیه­ای جوانم بــه دورهمیهای جوان پســند بروم و نه در خوابگاه بودم که با دوســتان همــدورهام محافل دانشــجویی داشــته باشــم. شاغل بودم و وقت سرخاراندن نداشتم. دانشــجویی مــن همزمــان بــود بــا التهابــات و یارکشــیها­ی اهــل سیاســت در دانشــگاهه­ا؛ عــدهای طرفــدار ایــن طرفیها بودنــد و عدهای طرفــدار آن طرفیهــا و بــا خــوش خیالــی ایــام جوانــی خیــال میکردند این ســوی و آن ســوی سیاســت البــد خیلــی باهــم فــرق دارد و االن صفبندی حق و باطل شکل گرفته است مثالً! بــا هــم بحــث میکردنــد و دعــوا میکردنــد و بهجــان هــم میافتادنــ­د، بعــد قــوای قهریــه میآمد به دانشگاه و به جان همهشان میافتاد فضای دانشگاه پر میشد از داد و فریاد و اخطار و دود و گاز اشک آور. بعــد روزنامههــ­ا خوش به حالشــان میشــد و نفت بر ایــن آتش میریختنــد و معرکهگردان­ی میکردند از هر دو سوی ماجرا. بعــد معرکــه گردانهــا مینشســتند دورهــم و بــا هــم مذاکــره میکردند و دوســت میشــدند و غنایــم و مناصــب را بالمناصفــ­ه تقســیم میکردنــد و اســمش را گذاشــته بودند: فشــار از پایین، چانه زنی در باال! ایــن وســط، عــدهای دانشــجوی زخمــی و کتک خــورده و بازداشــتی و ســتاره دار، روی دســت آسمان بیســتاره آرمانگرایی دانشــجویی باقی میماند.زمانــی کــه مــن ســال آخــر دبیرســتان بــودم؛ یعنی ســال 0631هنــوز کنکوربــاز­ی این قدر رونق نداشت که به دانشآموزان سال آخر بگویند: کنکوری. از یک کالس ســی نفری، حداکثر چهار پنج نفر، حــال و هــوای دانشــگاه در ســر داشــتند و بــرای آزمونهای ورودی دانشگاه مطالعه میکردند. بقیــه بچههــا خیلــی معقــول و منطقی بــه فکر خدمت سربازی و کار و ازدواج بودند. امــا انقالب فرهنگی آمد و به حســاب دانشــگاه رســید و حــق اســتاد و دانشــجو و پژوهشــگر را گذاشت کف دست خیابان. در روزهــای انقــالب فرهنگــی آن قــدر کتــاب و نشــریه از کتابخانههـ­ـا و آرشــیوهای دانشــگاه تهــران پاره کرده بودند و در کف خیابان انقالب روبــهروی ســر در دانشــگاه ریختــه بودنــد کــه بیاغــراق، عابــران روی کوهــی از کاغذ پــاره راه میرفتنــد. از اول خیابــان شــانزده آذر، کــه روز دانشجوست، تا اول خیابان قدس، کاغذ پارهها روی خیابان را سفید کرده بودند. پس دانشــگاه تعطیل شــد، تا انقالبی و اسالمی بشود. دانشآموزان آماده ورود به دانشگاه هم رفتنــد پی کار و زندگی و قید درس و دانشــگاه را زدند. ســالها بعــد کــه دانشــگاه باز شــد، بــرای ورود بــه دانشــگاه، فقط قبولــی در کنکور کافــی نبود. مرحله دیگری داشت شامل مصاحبه عقیدتی و تحقیقــات محلــی، تــا معلــوم بشــود کــه این جــوان از نظــر پنــدار و گفتــار و رفتار، شایســتگی دانشجویی دارد یا نه؟ بایــد معلــوم میشــد که شــلوار لی میپوشــد یا شــلوار پارچهای؟ پیراهن آستین کوتاه میپوشد یا آســتین بلند؟ تازه همان پیراهن آستین بلند را روی شــلوارش میانــدازد یــا مثــل قرتیهای غربزده داخل شلوارش میبرد؟ اگر داوطلب دانشگاه، دختر بود که پناه بر خدا! از زنهــای ســر کوچه میپرســیدن­د و تا آمار تک تک تارهای موی سر و روی و ابروی دختر جوان را درنمیآوردن­د، خیالشان راحت نمیشد. موســیقی هــم خیلی مهــم بود، آیــا از خانه این جــوان داوطلــب دانشــگاه، صــدای موســیقی میآید؟ بقیــه تحقیقــات هــم چیزهایــی بــود از همیــن قبیــل. تــا بــدان جا کــه بــودن کبوتــر در حیاط و پشــت بام منزل، نشــانگر ناصالح بــودن جوان جویــای علــم بود.اینهــا را که نوشــتم نــه برای مرور خاطرات قدیم اســت بلکه برای آن است که بگویم چرا آن همه شور و هیجا ِن تشکلهای دانشــجویی ایــن جنــاح و آن جنــاح را در دهــه هفتاد، جــدی نمیگرفتم چون یــک بار تبعات وارد شدن سیاسیون به دانشگاه را دیده بودم. از نظــر سیاســیون، هــر کتابــی که حــرف دلخواه آنان را بیان نکند، کاغذ پاره اســت. هر اســتادی که کارمند گوش به فرمان آنان نباشــد، ناصالح اســت. هر دانشــجویی که پیاده نظام مجادالت جناحی نباشــد، منفعل اســت و از آن عجیبتر هــر دانشــجویی که طرفــدار جناح رقیب باشــد، اخراج باید گردد. سیاســیون خود را محق میدانند که با تعویض ادواری جناحیــن، مدیــران دانشــگاه را از میــان همفکــران خــود منصــوب کننــد. آنهــا خیــال میکنند که ریاست دانشگاه و مدیریت علمی و حتی کرســیهای استادی، مناصب اداری است و بــا یک حکــم انتصاب، میتــوان از یک بازیگر سیاســی، یــک اســتاد صاحب کرســی تدریس و پژوهش، خلق کرد. جل الخالق

 ??  ?? شاعر و استاددانشگ­اه
شاعر و استاددانشگ­اه

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran