Iran Newspaper

که‌نترین‌نمونه‌«شعر»‌در‌ایران

در «تحشیه» یادداشت هایی در باب زبان، ادبیات و اسطوره های ایران را می خوانید که بد نیست درباره شان بدانید

- سهند آقایی پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی

درخـــت آســـوریک (آسوری/آشـــوری) نامـــی اســـت که جاماســـپ آســـانا در مجموعه «متنهای پهلوی» برای متنی برگزیده است که به تعبیر مرحوم احمد تفضلی، «مناظـــره مفاخرهآمیز­یســـت» در ٤٥ بنـــد، میان بز و درخت نخل، که به زبان پارتی یا پهلوی اشکانی سروده شـــده و به خط فارســـی میانه یا پهلوی ساسانی برجای مانده است. بارتولومه، ایرانشـــن­اس آلمانی به سال ٢٢٩١ مختصات زبان پارتی را در این شـــعر کشـــف کرد و سرانجام نشان داد کـــه دوگانگـــی زبانی در ایـــن متن، ناشـــی از انتقال شـــفاهی آن از روایـــت پارتـــی بـــه پهلوی بوده و توســـط راویانی صورت پذیرفته که زبانشـــان فارسی میانه بوده اســـت. شـــکل منثور نـــگارش ایـــن شـــعر در «متنهای پهلوی» و نســـخههای خطی، تا سالها شعر بودن یا در اینجا بهتر است بگوییم منظوم بودن این متن را پنهان داشـــته بود؛ و این در حجابماندگی با وجود آن صورت پذیرفته بود که شاعر یا راوی در بند ٤٥ درخت آسوریک آشکارا اثر خود را «سرود» خوانده است. به هر تقدیر، امیل بنونیســـت، ایرانشـــن­اس فرانسوی در ســـال ٠٣٩١ دریافت کـــه این متن بر وزن هجایی اســـت و وی نخســـتین کسیست که آن را شـــعر دانسته است؛ نظری که پس از بیست سال توسط ایرانشناس آلمانی، هنینگ، صورت تازهای بر خود گرفت. او در آغاز مقالهاش تصریح کرد که شـــعر بودن برخی از متنهای پهلوی چون یادگار زریران و درخت آســـوریک هرآینه ثابت شده است ولی تطبیق آنها با قواعد مسلّم شعری دشـــوارًاست و هنوز مســـائلی چون وزن و بحر و قافیه آنها کامال روشـــن نیست. هنینگ دریافت که عدد هجاهای ابیات با یکدیگر همخوان نیست و اساس نظم نـــه بر هجاها، که بر ضرب و تکیه (٤ ضرب در هر بیت یا دو ضرب در هر مصراع) استوار است. ســـیدنی اسمیت در ســـال ٦٢٩١ پس از مطالعه ترجمه انگلیســـی نهچنـــدان دقیـــق اونـــواال، با توجـــه به نقش آیینی درخت نخل در مناســـک ســـال نو آشـــور و شواهد دیگـــر و نیـــز قرینههـــا­ی آشـــکار و گوناگونی از مناســـک دین زردشـــتی، این شـــعر را مناظره مناقشهواری میان زردشتیان و آشـــوریان دانست که در بیانی سمبولیک بر زبان بز و درخت نخل جاری شده است. تفسیر مشهور دیگری که از تقابل دو شخصیت نمادین در ایـــن شـــعر برآمده از آن کریســـتوف­ر برونـــر و ناظر به حقایق دو جامعه دهقانی و شبانی است. در تفســـیر اخیر کـــه محمـــود روح االمینی نیـــز بیآنکه از مقالـــه برونر باخبر باشـــد، چنین بـــاور دارد، بز و نخل بهترتیب نماینده جامعه شـــبانی و کشـــاورزی­اند. زبان ســـاده و صورخیال ابتدایی این شـــعر و نیز بنمایههای شفاهی آن برخی را بر آن داشته است که روایت درخت آسوریک را بازماندهای از ادبیات توده بدانند. برونـــر که این شـــعر را در وجهـــی نمادین تفســـیر کرده بود، همچنـــان آن را یگانه شـــاهد فابل (داســـتانه­ایی از زبـــان حیوانات) از گروه زبانهـــای ایرانی میانه غربی میدانســـت. پـــس چنانکـــه از مجمـــوع ســـخنان اخیر برمیآید و همچنین اشـــاراتی که به انواع ســـازها در این شعر رفته اســـت، میتوان اینگونه انگاشـــت که راویان شفاهی درخت آسوریک گوســـانها­ی پارتی (خنیاگران دوره اشـــکانی) بودهانـــد کـــه خـــود دســـت بـــه اجـــرای مناظرهای نمایشـــی میان بز و درخـــت نخل میزدهاند. آمیختگی عناصر اســـطورها­ی و دینـــی (دیو، خونیرس، جمشـــید، هرمزد، هوم )...و با روایات حماســـی اشکانی (داستان رستم و اسفندیار) که ارمغان کوچ اقوام سکایی به ناحیه سیستان اســـت، نظیر همان اتفاقیست که در خداینامهها و بعد در شـــاهنامه و برخی متون حماسه ملی افتاده اســـت. ترجمه فارســـی بخـــش آغازین این منظومه را با هم میخوانیم: درختی رسته است سراسر کشور سورستان (آشورستان) بنش خشک است سرش تر برگش به نی ماند، برش به انگور شیرین بار آورد برای مردمان آن درخت بلند با بز نبرد کرد که من از تو برترم به بسیار گونه چیز و مرا بـــه خونیرسزمین (بخش مرکـــزی و اصلی زمین) درختی همتن نیست...

 ??  ??
 ??  ?? سیدنی اسمیت
سیدنی اسمیت
 ??  ?? بارتولومه
بارتولومه

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran