Iran Newspaper

وقتی‌روانت‌سرما‌م ‌یخورد

- ترانه بنیيعقوب گزارشنويس

حتمـــاً برای شـــما هم پیـــش آمده که یـــک روز از خواب بلند شـــوید درحالی کـــه دســـت و دلتـــان بـــه هیـــچ کاری نمیرود. بیحوصله و خسته بودهاید. نـــه دلتان میخواســـت­ه ســـر کار بروید یا بـــه کارهـــای روزمرهتان برســـید، نه حتـــی ترجیـــح دادهاید همـــه روز را در تختخوابتان بگذرانید. اصالً چه کسی اســـت که این حسهـــا را تجربه نکرده باشـــد. یـــک روز، دو روز و شـــاید چنـــد روزش هم طبیعی باشـــد امـــا اگر این احساس طوالنی شـــود، آن وقت چه؟ تـــوان مقابله با این همـــه انرژی منفی را داریـــد؟ انـــرژی منفی که اســـمش را گذاشـــتها­ند افسردگی. ســـال گذشته را با نام همین بیماری نامگذاری کردند و همه را تشـــویق کردنـــد که دربارهاش حرف بزننـــد. حاال بگذارید ماهم کمی درباره آن حرف بزنیم. بنشـــینیم پای درد دل کســـانی که این حس را تجربه کردهانـــد و روانشناســ­ـانی کـــه بـــه مـــا توصیههایی صحیح برای مقابله با آن و نحوه درســـت رفتار با فرد افســـرده را میدهند.

سگ سیاه افسردگی و توصیههای دوستانه

«ورزش کـــن، بـــا دوســـتانت بیشـــتر بیـــرون بـــرو و همه تالشـــت را بکن تنها نمانـــی!» اینهـــا توصیههایی اســـت که به ســـپیده 33 ساله میشـــد زمانی که ســـگ ســـیاه افســـردگی به قول خودش دامنش را گرفته بود. سپیده که یک دوره طوالنـــی روان درمانـــی و دارو درمانی را گذرانده و این روزها حـــال بهتری دارد، برایم میگویـــد: «میدانـــم خیلیها با ایـــن توصیهها قصـــد کمک دارنـــد اما بـــاور کنید وقتی کســـی دچار افســـردگی میشـــود، این توصیههـــا گاهی حالش را بدتر میکند. آدم افســـرده نمیتواند از جایش بلند شـــود چه برســـد که برود باشگاه و اســـتخر. ممکن است مشاور و روانشناس هم همین توصیهها را بکنند اما آنها تکنیکهای خودشـــان را دارند. میخواهم بگویم افسردگی یک بیماری جدی است که با توصیه این و آن خوب نمیشود.»

او از آن روزهایـــی میگویـــد کـــه تـــا ســـاعت 4 و 5 بعـــد از ظهر توی تختش میافتـــاد. معـــدهاش از گرســـنگی میســـوخت اما با این همه تـــوان آن را نداشـــت که بلند شـــود و چیزی بخورد. ترجیح میداد توی تخـــت بماند. چند باری هم که با زور اطرافیانش به باشگاه و اســـتخر رفت گوشـــهای را پیدا میکرد و اشـــک میریخـــت تـــا اینکـــه باالخره پیش مشـــاورش رفت. به قول خودش بدون دارودرمانـ­ــی و روان درمانی هرگز دوباره سرپا نمیشد: «میدانی! مشکل جامعه ما این اســـت که بیشـــتر آدمها نســـبت به مصرف داروهـــای اعصاب و روان گارد دارند. اصالً آن را یک جور تابو و خط قرمز میدانند اما باور کن اگر دارو مصرف نمیکردم و مشاوره نمیگرفتم، سرپا نمیشـــدم. دائم به خودکشی فکر میکـــردم. برای همین اســـت کـــه این روزها هر کس حـــال و روزی مثل خودم دارد به جای توصیه به معاشـــرت، قدم زدن، ورزش ...و تشویقش میکنم زودتر یک روانپزشک را ببیند.» سرزنش نکنید، همدلی کنید آرمین 25 ســـاله هم روزهای سختی را پشـــت ســـر گذارده: «حـــس میکنم بیشتر افراد تصوری درست از افسردگی ندارند. البته من جوری بودم که صورتم یا حاالتم نشـــان نمیداد افسردهام. اما همیشـــه توی دلم حالت غم، شکست و ترس داشـــتم. تا چهار ســـال مشـــاوره و پزشـــک را قبـــول نمیکـــردم در ایـــن چهار ســـال ســـه بـــار خودکشـــی کردم. نمیگویم االن کامل خوب شدهام چون افســـردگی­ام حاد بود. مثـــ ًال همین االن کـــه قرار بود با شـــما حـــرف بزنم از یک ساعت قبلش اضطراب گرفتم اما دارو خوردن باعث شده ازخانه بیرون بیایم و تا حدی نرمال شوم.»

آرمین به خاطر افسردگی شغلش را رها کرد، رشته تحصیلیاش در دانشگاه را نیمـــه تمـــام گذاشـــت و زندگـــیاش بشـــدت تحتالشـــع­اع ایـــن بیمـــاری قرار گرفـــت: «قبل از افســـردگی فوتبال بـــازی میکـــردم بعـــدش تا ســـر کوچه هـــم نمیتوانســ­ـتم بروم. آدم افســـرده هیـــچ بازدهی ندارد، بـــه پوچی محض رســـیده بـــودم. مـــن همیشـــه حرفم با خانوادههاس­ـــت؛ اینکه وقتی کسی دچار ایـــن حاالت میشـــود درکش کننـــد و با احســـاس گناه عذابش ندهنـــد. همان کاری کـــه خانوادهام با مـــن کردند. آنها دائم ســـرکوفت میزدند کـــه چرا درس و کارم را رهـــا کـــردهام. نمیفهمیدنـ­ــد که مشـــکل بزرگی زمینگیرم کرده. بعد از خودکشـــی و صحبـــت بـــا پزشـــکها رفتارشان بهتر شد.»

تـــارا 36 ســـاله امـــا ســـبک و مـــدل افســـردگی­اش کمـــی متفـــاوت اســـت. میگویـــد ســـالها گوشـــهگیر و منـــزوی شـــده بود. به همه میگفت تنهاییاش را دوســـت دارد اما راســـتش را بخواهید از تنهایـــیا­ش لـــذت نمیبـــرد. صبـــح تا غـــروب تـــوی تخـــت میمانـــد، از 10 میهمانی که دعوت میشـــد 5 تایش را رد میکرد و احســـاس ناشـــادی دائمی داشـــت: «اتفاقـــاً افســـردگی هیچ وقت عملکـــردم را مختـــل نکـــرد. ســـر کار میرفتم، حتـــی در کارم پیشـــرفت هم داشـــتم. تـــوی ایـــن ســـالها هفتههایی هـــم بود کـــه حالم خوب بود اما بیشـــتر اوقات همان احساس غم، گوشه گیری، دلگیری، و اضطراب با من بود. دوستان توصیه میکردند ورزش کنم، معاشرت کنم اما من مدام میگفتم سبک زندگی خودم را دوســـت دارم تا اینکه مشـــاورم کمـــک کرد فکرم را عوض کنم. من دارو نخوردم اما با توصیههای مشاورم روز به روز بهتر شدم.» افسرده خويی و مالل روزمره

منیر ســـید کريمی، مشـــاور و اســـتاد دانشگاه درباره افسردگی بیشتر توضیح میدهـــد: «در مبحـــث افســـردگی دو بحـــث متفـــاوت داریـــم؛ یکی افســـرده خویـــی و دیگری افســـردگی اساســـی یا حاد. در افســـرده خویی علت افسردگی مشـــخص نیست و افســـردگی ذره ذره و شـــاید در مدت زمان طوالنـــی رخ دهد. در ایـــن حالت حال فـــرد، دیگر آن حال سابق نیســـت. شـــاید فرد افســـرده، کار کند، روابط اجتماعی هم داشـــته باشـــد اما شاد نیســـت. این افراد خودشان هم در مشـــاوره عنوان میکنند که احساس شـــادی و لذت ندارنـــد. مثـــ ًال تفریحها شادشـــان نمیکنـــد. اما افســـردگی حاد متفاوت اســـت و معمـــوالً بعـــد از یک بحـــران رخ میدهد و فرد یادش میآید که مثالً دو سه هفته است حالش بد شده یا عملکردش افت کرده. این افسردگی نوع حاد است که عالئم کامالً مشخصی دارد.» این استاد دانشگاه تأکید میکند که افســـردهخ­ویی در جامعه ما بیشـــتر رواج دارد: «پیـــام افســـردهخ­ویی به فرد این است که برو گوشهای، فرار کن و تنها باش. درحالی که در افســـردگی اساسی فرد افکار خودکشـــی دارد. نحوه خورد و خوراک و خوابش تغییر میکند. معموالً این افراد از روز بدشـــان میآید و شبها را ترجیح میدهند. دائم گریه میکنند. در یک جمله در افسردگی حاد فرد حال تـــکان خوردن ندارد و به این ســـادگیها هم قابل حل شـــدن نیســـت و معموالً بـــا کمـــک و مداخله خانـــواده افـــراد به روانپزشک مراجعه میکنند.

اما احـــواالت یـــک آدم افســـردهخ­و متفاوتتر است. پیام اصلی بیماریاش این است؛ خلوت را انتخاب کن و این پیام دائماً فرد را بیشتر به غار تنهایی دعوت میکند؛ غاریًکه خود بیماری است. آن وقت معمـــوال به فرد تکالیفی میدهیم که بایـــد انجام دهد و چون در جامعه ما گارد نسبت به مصرف دارو هم باالست و خیلی از افســـردهخ­وها هـــم از مصرف دارو گریزاننـــ­د با رواندرمانی و مشـــاوره ســـعی در حل مشکلشـــان داریـــم.» او توصیه میکند: «آدمهای افسرده خلق بســـیار پایین یا تحریکپذیری باال دارند. آنها ممکن اســـت بـــا دو جمله عصبی شـــوند. پس بهتر اســـت بـــا توصیههای غیرکارشناس­ـــی کار را بدتر نکنیم. چون معموالً بـــا اصـــالح نگـــرش میتوانیم رفتار را اصالح کنیم و این کار از یک آدم غیرمتخصصبر­نمیآید.»

فرشـــاد رضايـــی، روانشـــنا­س هـــم معتقد اســـت همدلـــی و گـــوش دادن بـــه یک آدم افســـرده و تشـــویقش برای کمـــک گرفتن تخصصـــی بهتریـــن راه کمک به اوست: «همدلی از توصیههای غیرتخصصی مفیدتر اســـت. متأسفانه جامعـــه مـــا از بیماریهـــ­ای اعصاب و روان فاجعهســـا­زی میکند. درحالی که با کمک گرفتـــن میتوانیم از باتالقی به نـــام افســـردگی کـــه ذره ذره کارکردهای شـــغلی، تحصیلـــی و اجتماعـــی فرد را میگیرد نجات پیدا کنیـــم. این بیماری در صـــورت درمـــان نشـــدن میتواند به معلولیـــت منجر شـــود.» به عقیـــده او خیلی اوقات فرد با یـــک رابطه درمانی خوب وقوی میتواند حـــال بهتری پیدا کند. برای همین هم ســـازمان بهداشت جهانی افسردگی را سرماخوردگی روانی نامیده که هر آدم ســـالمی هم میتواند دو بـــار در ســـال درگیـــرش شـــود: «این سرماخوردگی روانی ممکن است سراغ همه مـــا بیاید، از آن نترســـیم و فاجعه نســـازیم و سادهســـاز­یاش هـــم نکنیم چراکـــه بـــا روان درمانـــی و دارودرمانی قابل حل اســـت، پس به همه میگویم بیاییـــد دربـــاره افســـردگی باهـــم حرف بزنیم و از آن تصویر کلیشهای یا عجیبی نسازیم.»

افسردگی هیچوقت عملکردم را مختل نکرد. سر کار میرفتم، حتی در کارم پیشرفت هم داشتم. توی این سالها هفتههایی هم بود که حالم خوب بود اما بیشتر اوقات همان احساس غم، گوشه گیری، دلگیری، و اضطراب با من بود. دوستان توصیه میکردند ورزش کنم، معاشرت کنم اما من مدام میگفتم سبک زندگی خودم را دوست دارم

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran