Iran Newspaper

میراث مرغ خوشخوان تجدد ایرانی

- علیاکبر شیروانی نویسنده و پژوهشگر ادبی

شــاید امــروز بــرای کمتــر کســی اهمیت داشــته باشــد که روزی محمدتقــی بهــار، معــروف به ملکالشــعر­ای بهار (زاده 1265 شمســی و مــرگ 1330 )، در مــدح و ثنــای لنین نوشــت... قبلتــرش و در اوان جوانی مشــروطهخو­اه بــود، خانــوادها­ش از معتمدین دربار قاجــار بودند و لقب ملکالشــعر­ایی میراثــی بود کــه از پدر به ارث بــرد؛ هم او را بر مصدر وزارت نشــاند و هم بر کرســی وکالت مردم در مجلــس. اما اینها، با همه ضرورتهای تاریخی، چهرهای را که امروز از ملکالشــعر­ا به یاد میآوریم به ذهن متبادر نمیکنــد. امــروز بــا نــام بهار، تنهــا به یــاد میــراث ادبی او میافتیــم و گرامــیاش میداریــم و بزرگش میشــمریم؛ میراثــی کــه یک صورتــش در اشــعار بهار تبلــور مییابد و صورت دیگرش در کتاب ارزشــمند «سبکشناســی»اش، کــه هنوز بعــد از قریــب هفت دهــه بیبدیل اســت. لقب ملکالشــعر­ایی لقبــی موروثــی بــرای بهــار بــود. پــدرش ملکالشعرای آستان قدس به حساب میآمد و پسر پس از پــدر، لقب را بــه ارث برد. اما بهار میراثخوار نام و لقب پــدر نمانــد و فراتر از هدیه ســلطنتی، جایــگاه و موقعیتی در شــعر فارســی بــرای خود رقــم زد. بهار کــه از کودکی در خانوادهای اهل هنر و ادبیات زیســته بود و با کالسیکهای فارســی بــه خوبــی آشــنایی داشــت و از ســوی دیگــر بــه حالوهــوای نوخواهــی پس از مشــروطه همراه شــده بود، پیوندی میان ســبک کالسیک شعر و فضای اجتماعی به وجود آورد و همین یکی از عواملی بود که شعرش زمزمه زبان مردم کوچه و بازار شود. امروز کمتر کسی وقت زمزمه «بــرو کار میکــن مگو چیســت کار»، «من نگویم کــه مرا از قفــس آزاد کنیــد»، «بــه اصفهــان رو که تا بنگری بهشــت ثانی»، «تا یار که را خواهد، تا عشق که را شاید»، «مرغ سحر ناله سر کن» و صدها شعر دیگر مشابه این چند، حواسش هست که شاعر این اشعار حدود هفتاد سال است دیده از جهان بســته و در همین محله شــمیران مدفون است؛ نه شاعری متعلق به قرنها پیش. اما شاعر با شعرش زنده است و کمی که به زمزمههای مردم گوش دهیم، مصرع و بیتهای بهار را از حنجرهها میشنویم. دیگــر میراث بهار زحمتهایی بود که برای زبان و ادبیات فارســی کشــید. بهــار بــه همراهــی جاللالدیــ­ن همایــی، بدیعالزمان فروزانفر، رشــید یاسمی و عبدالعظیم قریب کتاب «دستور پنج اســتاد» را تألیف کردند که پایهای برای دســتور زبــان فارســی شــد و همچنان بــرای هر دانشــجو و جویــای دانش دســتور زبان بــه عنوان مرجعی کالســیک محســوب میشــود. در شــعر هم، کتــاب «تاریــخ ت ّطور در شــعر فارســی» از اوســت که بــاز مرجعی برای شــاعران و پژوهشــگرا­ن شعر اســت. اما اثر ســترگ «سبکشناسی» بهــار، کــه بــه همیــن نــام «سبکشناســی بهار» شــناخته میشود از اولینهای زبان فارسی در سبکشناسی است و عالوه بر فضل تقدم در سبکشناســی، هنوز همپایهای به قدر و قیمتش نیافته است. سبکشناسی که نگاه جدیدی به زبان را دنبال میکرد، دور از دانشی که به اسم معانی و بیان رواج داشت و بیشتر از زبان عربی به فارسی راه یافته بــود نبــود و نیمنگاهی به دانشــی جدیــد در ادبیات غرب کــهStylis­tics میشــناختن­دش داشــت؛ امــا بهــار در اینجا نیــز، ماننــد وجه شــاعرانها­ش، پلی میان معانــی و بیان و Stylistics زد و سبکشناسی خاصی نوشت که از هر دو، به اندازه دارد. مانا باد میراث و راه بهار.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran