Iran Newspaper

دارم خودم را میکشم؛ مرا ببین!

- رضا جمیلی روزنامهنگا­ر

رسانهداری کار شاقی است. این گزارهای است که هر کسی همکاری کوچکــی با یک رســانه فراگیر داشــته، میتوانــد آن را تصدیق کند. رســانه، محتوا میخواهد و مخاطب. محتوا باید از سمت رسانهدار تأمیــن شــود و جذابیت و شــکل عرضــه آن، تضمینی اســت برای جــذب و مانــدگاری مخاطب. الگــوی تاریخی رســانهدار­ی هم این بوده: شخص یا گروه برخوردار از منابع قدرت، ثروت و یا تخصص؛ برای عرضه محتوایــی «قابلعرضه» و احتماالً «مخاطبپســن­د» رســانهای راه میانداخــت. این محتــوا میتوانســت برگرفته از یک شاخه تازه دانش یا دیدگاههای یک حزب سیاسی یا حتی پیامهایی بــا محوریــت معرفــی یک محصــول یا خدمــت اقتصــادی باشــد. اما وقتــی صحبت از رسانههای اجتماعی و بویژه اینستاگرام میشود، ماجرا کمی متفاوت میشود: ما با خیل بیشماری آدمهای صاحب رسانه روبهروییم که محتوا ندارند. بدتر اینکه نهتنها رسانه دارنــد و محتوا ندارند؛ بلکه مخاطب هم دارند، آنهم خیلی زیاد! نتیجه میشــود این: صاحبان این دکانهای محتوایی برای نگه داشتن آن مخاطبان، حاضرند دست به تولید هرمحتواییب­زنند. سؤالاول:اگرمحتواند­ارندآنمخاط­بانازکجاآم­دهاندپس؟! عکسهایی از زندگی شخصی، زنجمورههای کسالتبار امروزی و خطشکن دو-سهسال پیش، به اشــتراک گذاشتن تجربههای پوسیده هرروزه، شیرینکاریه­ای طفل معصوم سهماهه، نابغهبازی بچههای شــیرینزبا­ن چهار-پنجساله! به همین سادگی. اینها در آغاز هجوم ایرانیها به اینســتاگر­ام محتواهای کلیکخوری بودند. مخاطب میآوردند. چرا؟ نمیدانم. شــاید چون مردم در آغاز شکلگیری رسانههای اجتماعی، تشنه سرک کشیدن به درون پستوها و خلوتهای یکدیگر بودند. میدانم دلیل قانعکنندها­ی نیست. ولی کافی است صفحات پرفالوئر فعلی را ببینید. عکس گرفتن از یک گلدان در کنج یک آپارتمان محقر و سوار کردن چند فیلتر بر آن، چرا باید 100 هزار الیک بخورد؟! سؤالدوم:چرااینمحتو­اهایشخصی-خانوادگیدی­گرجوابنمید­هد؟ مخاطبان این رســانههای تکنفره، دیگر الیک نمیکنند. حداقل آنقدر که باید نمیکنند. محتوای تولیدی «اینستاگرام­رها» خورده به زمین سفت! باید فکر دیگری کرد. باید از جان و دل خود و روان دیگران مایه گذاشت تا محتواهای جذاب یا حداقل جذبکننده و جیغ تولید کرد. با کدام استاندارد و اصول تولید محتوا؟ استانداردی در کار نیست! متر و معیار و مالک، حالخوبالیک­هاستوبس!شاخهاازبچه،حریمخصوصی،گیرهایذهنی­وشخصیتی، خط قرمزهای فردی و جمعی، هنجارهای خانوادگی و اجتماعی و اخالقی و هرچه که دم دستشانبیای­دمایهمیگذا­رندتادیدهش­وند.آنهاحاضرند­بمیرنداماخ­وبدیدهشوند. ■ مخاطبانشرم­گین برخی نظرسنجیهای پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهور­ی امریکا، نشان میداد هیالری کلینتون برنده انتخابات است. اما نتیجه چیز دیگری شد. میگویند طیف زیادی از رأیدهندگان امریکایی خجالت میکشیدهاند بگویند میخواهند به ترامپ رأی بدهند. آنهــا رأیشــان را یا پنهان کــرده بودند یا بــه دروغ چیز دیگری گفته بودنــد. به آنها لقب رأیدهندگان شرمگین دادند. در اینستاگرام هزاران صفحه وجود دارد که با وجود اینکه الیک و کامنت زیادی هم نمیخورند اما فالوئرهای زیادی دارند. خیلی زیاد. اینها همان دنبالکنندگ­ان شرمگین هستند. همانها که فالو میکنند اما در جمعها و دورهمیهای آسیبشناسان­ه، منتقد جدی این فضای «اینستاگرام­ی مبتذل» هستند. حاال چرا دنبال میکنند؟ نمیدانم. ترشح دوپامین ناشی از دیدن یک پست جدید از اینستاگرام­ری که معتاد دیدن هر روزه صفحهاش شدهایم، شاید سرخوشی غیرقابلترک­ی داشته باشد. ■ رزومههایای­نستاگرامی،داراییهایغ­یرمنقول شاخها هیچوقت نمیمیرند. چون مدام در حال دیده شدن هستند، چون مدام در حال ایمپرشن گرفتناند! آنها شاید کمتر الیک بخورند، اما حتی وقتی فحش هم میخورند غلیظتر و فربهتر میشوند. آنها خروجی دیگر صفحات اینستاگرام خود را وصل کردهاند به حســابهای بانکیشان. برخیهایشان حتی استخدام شرکتهای معظمی شدهاند و فالوئرهایش­ــان را زدهاند تنگ رزومه خودشــان و داراییهای غیرمنقول کارفرمایشا­ن! باورتان میشــود! من و شمایی که فالو میکنیم؛ شدهایم بخشــی از اموال و سازوکارهای مارکتینگ فالن یا بهمان کمپانی و برند و استارتاپ! زیبا نیست؟!

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran