انهدام خاطره و بسط روزمرگی
یکی از پدیدههای مهم در فضای اینستاگرام، تراکم و تورم انبوه خاطرههاســت. در اینســتاگرام، آدمهــا آنقدر خاطره تولید میکنند (گاه روزی چند مورد به صورت عکس، متن، اســتوری )...و کــه میتــوان گفت مــا دچار انباشــت و تراکم بیــش از حد (نوعی اور دوز به تعبیر پزشــکی آن) از خاطره میشویم.نگاهیبهنوعمواجههبرخیازافرادنیزبیانگرآن است که آنها از اینستاگرام نه برای ثبت و نمایش خاطرات خاص خودشــان، بلکه برای ایجاد امکان مشارکت دیگران در تجربــه جاری خودشــان اســتفاده میکنند. امــا در هر دو حالت، اینکه اینســتاگرام برای ثبت خاطرات باشد یا برای بهمشارکتگرفتندوستانوآشنایاندرتجربهجاریخودمان،درنهایتاعضای شــبکه اینســتاگرام به میزانی که پیرو دارند یا از دیگران پیروی میکنند، با حجم انبوهیازخاطراتمواجهمیشوند،کهنهتنهامیلیبهماندنندارند،بلکهتعمداً بواسطه خاطره بعدی عقب زده شده و به تعبیری به حاشیه رانده میشوند. در نهایت تجربه اینســتاگرامی سبب میشود که همه انواع خاطرهها درهم و بدون سیســتمی از طبقه بندی در یک فضا قرار بگیرند، در شرایطی که منطق حافظه انســانی بیانگر آن اســت که ثبت خاطرات برای استفاده آنها در آینده، مبتنی بر نوعی گزینش ارزشی و عاطفی خاصی است. اما وقتی حجم خاطرات به نمایش در آمــده خود یا دوســتان، از لحاظ کمیت، بســیار زیــاد بوده و از لحــاظ زمان بقا، بســیار هم کوتاه مدت، این انباشــت بیپایان خاطرهها و ایدهها و تخیالت افراد، در نهایت منجر به نوعی انهدام سیستم خاطرهپرداز کاربران اینستاگرام خواهند شــد. آنچه رخ میدهد نوعی معنازدایی یا تهیشــدگی فرآیند تجربه و انباشــت خاطره در اینستاگرام و تبدیل شدن آن به بخشی از تجربه جاری ما است. صفحه اینســتاگرام شاید برای ما آرشــیو تجربهها باشد، اما تجربههایی کوتاه هستند، نه عمیق و ماندگار. لذا کارکرد اصلی اینستاگرام بواسطه حس و حال ناشی از تخیل مشــارکت دیگران در تجربه روزمره ما، غنیکردن تجربه روزمره بواســطه فرآیند نمایشــیکردن و مجازی کردن آن اســت. اینســتاگرام بیش از همه، بیانگر حس تنهایی ما و عدم کفایت نوع و میزان حضور عینی حاضران برای غنا بخشیدن به تجربههایجاریماست.لذامشارکتمجازیدیگرانازطریقفرآیندالیککردن و کامنت گذاشتن، به ما امکان خروج از این حس تنهایی و ایجاد حضور مجازی دیگران برای غنا بخشیدن به تجربههایمان را میدهد. از این منظر منطق درونی اینستاگرام اگر سبب انهدام خاطرههای خاص میشود، اما در عوض سبب غنای تجربه زندگی روزمره آدمها و خروج آنها از تنهاییهاییشان است. اینستاگرام ما را در شبکهای از روابط سطحی مجازی غرق میکند و در لحظهای موقتی و کوتاه، به ما حسی از سرخوشی حضور دیگری و مشارکت او در تجربه خاص ما میدهد. از این منظر اینستاگرام بسط افقی روزمرگیهای ماست، اما امکانی برای تعمیق این تجربهها و استعال بخشی بدانها را ندارد. همیــن تناقــض نیاز ما بــه تعمیق روابــط صمیمانه بــا دیگریهــا و امکانهای اینستاگرامبرایبسطافقیوسطحیروابط،امریاستکهدرنهایتموجبمیل سیریناپذیر ما در استفاده از اینستاگرام شده است: گویی هرچه بیشتر که استفاده میکنیم، تشنهتر میشویم و در نهایت هم سیراب نخواهیم شد و غنا و عمقی که در بخشهای به نمایش درآمده در فضاهای مجازی زندگی دنبال آن هستیم، را نخواهیمتوانستازطریقاینستاگرامبهدستبیاوریم.