خودروسازها راهبرد ندارند
این درســت است که خودروسازهای ایرانی بین مردم محبــوب نیســتند اما ایــن محبوب نبودن نــه به خاطر خودروســاز بودن کــه به خاطــر اداره دولتی آنهاســت و همچنــان کــه تجــارب کشــور مــا و کشــورهای دیگــر در ایــن زمینــه نشــان داده هــر زمــان کــه دولــت وارد صنعــت و حرفــهای شــده و از قدرت خود بــرای اداره آن اســتفاده کرده به یک سرنوشــت مشــابه رســیده و آن هــم ناکارآمــدی و رقابت ناپذیری اســت، بنابراین وضعیــت فعلــی نبایــد از دریچــه خودروســاز بــودن نگریســته شود چون در همه صنایع دولتی وضعیت چنین است در صورتی کــه اگر فــی المثل بخش خصوصی اداره ســایپا یــا ایران خــودرو را بر عهده میگرفت سرنوشــت این دو خودروســاز و محصوالت آنها کامالً با وضعیت امروز متفاوت بود چون در آن صورت ایران خودرو و ســایپا به شــکل واقعی احســاس رقابــت میکردنــد بنابرایــن بــا تنوع محصــوالت و کیفیت ســعی میکردنــد نظر مصرف کننده را به ســمت خود جلب کننــد و حتی وقتی که محصولــی از محصول دیگر گرانتر بود این گرانی معطوف به دالیل کیفی، آپشــنها و قابلیتهــای واقعــی آنها بود . بدین جهت مشــتری ریشــههای منطقــی آن گرانــی را کامالً حس میکرد و بنابراین راضی بود برای رســیدن بــه محصولــی بهتــر، هزینــه بیشــتری هم صــرف کند امــا توجه کنیــد آیا در شــرایط فعلی فروش خودرو در ایران از سوی خودروسازها این استانداردها مراعات میشــود و شــفافیت در برخورد با مصرف کننده به چشم میآید؟ بــا فــرض خصوصی بودن ایــن دو خودروســاز دیگر نیازی بــه کنترل قیمت نیســت چــون خودروســاز خصوصــی بــه شــکل واقعــی نیازمنــد مشــتری اســت بنابرایــن این وابســتگی اجازه نمیدهد کــه خارج از قاعــده قیمت را باال ببرد. امــا دربــاره این پرســش که ســهم سیاســتگذار بــه عنــوان نهاد باالدســتی و بنگاهدار بهًعنوان خودروســاز در چالشهای خودروســازها چقدر است باید گفــت اصــال تفکیکی در این باره نمیتوان قائل شــد به خاطر این که اساســاً خودروســازهای داخلــی وجــه بنگاهــی ندارند و نمیتــوان خودروســازهای کشــور را با بنگاههای بخش خصوصی مقایســه کرد. وقتــی دولت مدیر این بنگاههــا را تعییــن میکنــد و اقتضائــات سیاســی در ایــن باره تعییــن کننده اســت در آن صــورت بنگاهــدار و سیاســتگذار یکی اســت در حالــی که آنچه در بخــش خصوصــی مطــرح اســت قابلیتهــا و کارآمدیهــای تخصصی، مدیریتی و فنی اســت. از همین رو میبینیم که در بخش دولتی زیان پنهان ابراز نمیشــود و با رانت پوشانده میشــود اما بخش خصوصی از این رانت برخوردار نیســت بنابراین نمیتواند بــه تداوم بنگاه زیان ده فکر کند، یعنی یا آن بنگاه کنار میرود یا این که به این فکر میکند که در کارکردها، روشها، تعریــف و تولید محصول و بازاریابی چــه نوآوریها و اصالحاتی انجام دهد کــه در نهایــت بنــگاه از زیــان دهی خارج شــود اما بــه خاطر وجــود رانت در بخش دولتی عمالً احساس نیاز به این تقالها و نوآوریها حس نمیشود. نتیجه این رویکرد در خودروســازی این اســت که شــما قطعات را به صورت CKD از خــارج وارد میکنیــد و بــه همدیگــر وصــل میکنیــد و بخشــی را در طول زمان داخلیســازی هم میکنید بدون این که راهبرد و استراتژی برای خلق محصول وجود داشته باشد و شما میبینید آنچه در این خودروسازی تولیــد میشــود هیــچ ریشــه، گذشــته و آینــدهای نــدارد و حتــی در بازتولید همان محصولی که ریشــه داخلی ندارد هم با چالشهای متعددی روبهرو هســتیم. پرسش این است که آیا میتوان اسم این وضعیت را خودروسازی گذاشت؟