Iran Newspaper

نقل دروغهای درخواستی روی صحنه زندگی

- زهره مسکنی روزنامه نگار

«نّقـــال فیلم» عنـــوان رمانی نوشـــته ارنـــان ریورا لتلیئر نویســـنده اهل شیلی اســـت که توسط بیوک بوداغی ترجمه شـــده و نشـــر آگه آن را منتشر کرده اســـت. آنچه از زندگینامه این نویســـنده در دست است، حکایت از شـــباهتها­ی متعدد بین فراز و نشیب زندگی شـــخصی وی و بخش قابل توجهی از رخدادهای ایـــن رمان دارد. فقر، فقـــدان مادر در دوران کودکـــی، زندگی در شـــهری معدنی و رویکرد شـــخصیت اصلی داســـتان به هنر از جمله همین شباهتهاست.

رمان در چهل و چهار فصل با استفاده از راوی اول شـــخص به نمایش اعمـــاق ذهن و افکار شخصیت اصلی داستان میپردازد که با توجه به موضوع داســـتان انتخابی مناســـب به نظر میرسد. راوی، دختر یک خانواده فقیر بهنام ماریا مارگریتاست که سن او در ابتدای داستان زیر هفت ســـال است و خواننده او را تا جوانی، آنجا که داســـتان به پایان میرســـد، همراهی میکند. در واقع پیرنگ داســـتان شـــامل روند زندگی این دختـــر طی دورههایـــ­ی از کودکی، نوجوانی و جوانی اســـت. شـــخصیتپر­دازی داســـتان به گونهای اســـت که باوجـــود تعدد افراد خانواده و همســـایگا­ن و اهالی شـــهرک محل ســـکونت راوی، خواننده را دچار مشکل نمیکنـــد و انســـجام بیـــن شـــخصیتها و کشمکشهای درون متن، نظم مورد انتظار از پیرنگ را تأمین کرده است.

ماریا مارگریتا تنها دختر خانوادهای اســـت که چهار پســـر دیگر به عالوه پـــدری که در اثر ســـانحهای فلج شـــده و ازکار افتـــاده اعضای آن را تشـــکیل میدهنـــد. مادر خانـــواده بعد از ایـــن حادثه، همســـرش را در بهـــت و اندوه همیشگی با اندک مستمری و پنج فرزند رها کرده و ناپدید شـــده است. در چنین وضعیتی کـــه هر یک از اعضای خانـــواده به نوعی دچار

مشـــکالت ناشـــی از رفتن مادر هســـتند، تنها دلخوشی آنها تماشـــای فیلمهای اکران شده در سینمای شهرک اســـت. اما از آنجا که پول کافی برای تماشـــای همه فیلمها توسط همه بچههـــا وجود ندارد، ماریا کـــه از قدرت نّقالی شـــگفتانگ­یزی برخـــوردا­ر اســـت، انتخـــاب میشود تا هر هفته به سینما برود، فیلم جدید را ببیند و آن را در خانه برای دیگران نقل کند. او چنـــان در ایـــن کار ماهـــر و خالّق اســـت که بزودی آوازه نّقالیاش به همسایگان، ساکنان بلوکهای مجاور و سرتاســـر شـــهرک منتقل شـــده و اجـــرای وی بـــه منبع درآمـــدی برای خانواده نیز تبدیل میشود.

گذشـــته از فراز و نشـــیب روند زندگی ماریا بهعنـــوان عضوی از یـــک خانواده نابســـاما­ن اما دوستداشـــ­تنی که از همان اوایل داستان خواننده را به فضای تاریـــک و تلخ اما توأم با تالشی زیبا برای ادامه زندگی بر اساس عالیق خانوادگی هدایت میکند، موضوع قابل توجه رمان اثرگـــذار­ی رســـانهها­یی چون ســـینما و تلویزیون بر زندگی مردم این شـــهرک است. اینجاســـت که به نظر میرســـد توالـــی کارکرد ســـینما و پـــس از آن تلویزیـــو­ن و تلفیق آن با ادبیات داستانی از طریق بستری که بشدت با هنرهایی چون نمایش و نّقالی نیز پیوند دارد، به آفرینش رمانی درخور توجه در حوزه تاریخ رسانه منتج شده است.

نویســـنده بـــا اشـــاره بـــه انـــواع فیلمهای محصول کشـــورهای مختلف، هنرپیشههای معروف، توصیف فضای سینما و آپاراتخانه و نحـــوه نمایـــش فیلـــم و همچنیـــن عالقه و هیجان وافر مردم شـــهرکی که در صحرا واقع شده و جز کار در معدن نیترات هیچ سرگرمی و دلخوشـــی ندارند، به تأثیـــرات پیدایش هنر هفتـــم بهعنوان یـــک ابزار رســـانهای مهم در این جامعه میپردازد. در بخشـــی از داستان که راوی خاطرات ســـینما رفتن خانواده قبل از غیبت مادر را روایـــت میکند، میخوانیم: «آن وقتهـــا فیلـــم، فیلم هنرپیشـــه­ها بود. ستارهها بودند که به فیلمها اعتبار میدادند. ما بهتریـــن لباسهای خود را میپوشـــید­یم. حتی کفش هم میپوشـــید­یم. مادرم موهای برادرهایم را شـــانه میکرد. طـــوری برای آنها فرق بـــاز میکرد کـــه انگار خطکش گذاشـــته است و بعد به موهایشان شلپ شلپ آبلیمو مـــیزد ... مـــا هم مثـــل بقیه آدمهـــای اینجا درست در وسط خیابانهای پرگرد و خاک راه میرفتیم، رو به ســـمت خورشیدی که غروب میکرد... تـــا به نبش خیابان میرســـیدی­م با شـــنیدن صدای موسیقی از بلندگوهای خش خشـــی آن از شـــادی بـــال درمیآوردیم. کنار ســـالن ســـینما توی چرخ دســـتی نقل و نبات میفروختند. مادر برای خودش و پدر مروارید قنـــدی میخریـــد و بـــرای هر کـــدام از ما یک پاکت ذرت بوداده...» (ص )16

میبینیم که ســـینما بهعنوان یک رســـانه دیـــداری عـــالوه بـــر هنـــر، عامـــل فعالیـــت اقتصادی نیز هســـت. بـــه گونهای کـــه مردم شـــهرکی دورافتـــا­ده و غـــرق فقر را که شـــاید هنـــوز به نـــدرت از کفـــش اســـتفاده میکنند و جـــاده آســـفالت ندارنـــد، به نـــوع جدیدی

 ??  ?? ارنان ریورا لتلیئر
ارنان ریورا لتلیئر
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran