Iran Newspaper

مظهر جنگ و افسوس و رهایی

درباره «پسر حذف شده» فیلم خانوادگی- اجتماعی اخیر جوئل اجرتون

- وصال روحانـي مترجم

بررســی فیلم «پسر حذف شــده» ســاخته خانوادگی- اجتماعی اخیــر جوئل اجرتــون بدون تأکیــد و تمرکز بــر نحــوه کار و نحوه نمایــش بازیگــر اول فیلم که لــوکاس هجز، یکی از مســتعدتری­ن جوانــان تــازه هالیــوود اســت، امکانپذیــ­ر نخواهد بــود زیرا او و بواقــع نقش کلیــدی و حیاتــی وی در ســناریوی فیلــم به قدری برجســته و مهم اســت که به هیچ روی نمیتوان فیلم و داســتان آن را بــدون حضــور وی بررســی و بــه نتیجهگیــر­ی الزم رســاند. اهمیت این مســأله زمانی بیشــتر میشــود که در نظــر بگیریم که در شــش ماه اخیر دو فیلم دیگــر نیز با در برداشــتن لوکاس هجز در بطن داســتان خــود اکران شــدهاند. یکی از آنهــا فیلمی بهنام «اواســط دهه »1990 اســت و دیگــری «بن بازگشتهاسـ­ـت» و در آنهــا نیز امکان نــدارد حضور و نحــوه فرو رفتن لــوکاس هجز در نقش محوله به چشــم نخورد. در «پســر حذف شده» که به سبب هنرپیشــه بودن جوئل اجرتون و تخصــص او در این زمینه نحوه و ســبک کار تمامی بازیگران جلوهای خــاص دارد و نمایشهای فردی هر یک از هنرپیشههای فیلم به بخشی عمده از متن قصه و وسیله مهمی در راه منظوررسانی تبدیل شده است. لوکاس هجــز نقش جارد امونــز را ایفا میکند و او نمــاد و نشــانهای از دوران جوانی مردی به نام گارارد کانلی است که نویسنده رمان زندگی نامهای بوده که فیلم براساس آن ساخته شده اســت. جارد امونز در شهری کوچک در ایالت آرکانزاس امریکا زندگــی میکند و این مکانی اســت که پدر او یک چهره برجســته کلیســای کاتولیک و واعظ مشهور با نام کوچک مارشال (و بازی راسل کرو نیوزیلندی) است و این واعظ در منطقــه مذکور به قــدری مهــم و تأثیرگذار است که افراد جامعه بشدت به او معتقدند و به وی و تصمیمهایش استناد میکنند. با این حالوقتیمشک­لاجتماعیوف­ردیپراهمیت­ی بــرای این نوجوان بروز میکنــد، پدر و مادر وی (با بازی نیکول کیدمن استرالیایی) او را قانع و بواقع وادار میکنند به کالسهای روانشناسی برود و پس از دریافت مشــاورهها­ی الزم با روح و طبــع و دیدگاه آدمهای عــادی اجتماعی به صحنه زندگی برگردد. آنچه در پایان این روند بــرای او بر جای میماند، پذیــرش واقعیات و ایدههای شــخصیاش و زندگی بر اســاس آن است و این گزینش بدین معناست که سایرین هــم باید وی را همانگونه ببینند و بپذیرند که هست و تالشــی البته عبث برای عوض کردن ماهیتاوندا­شتهباشند. ■ شکهایماندگ­ار لــوکاس هجــز کــه در ایــن نقــش بــه وضــوح میدرخشدودو­رماندنشازج­معکاندیداه­ای اســکار امســال نوعی کم لطفــی بــه وی بوده، پیشــتر در فیلم «اواســط دهه »1990 نخستین تجربه بلند کارگردانــ­ی جوناهیل نقش ایان را بــازی کرده بود که بــرادر بــزرگ کاراکتر اصلی بهنــام اســتیوی بود و فــردی که پشــت هیکل نسبتاً درشت و چاقش احساسهای متفاوت و متضــادی آرمیــده بــود و از عــدم اطمینان و ناآرامیهای درونی رنج میبرد. در فیلم «بن بازگشته است» هم که توسط پدر لوکاس هجز بهنام پیتر هجز کارگردانی شده، لوکاس نقش جوانــی را بازی میکند که پس از مدتی حضور و درمــان در یــک کلینیک بازپــروری معتادان به خانهاش بازگشــته اســت و باید سایرین را متقاعدکندک­هبراینعارض­هفایقآمدها­ست اما نه خودش به این مســأله مطمئن اســت و نــه مادرش (با بازی جولیــا رابرتز معروف) میتواند بر شکهای خود در این زمینه فائق آید. ■ ازمنچستردر­کناردریا شــواهد موجــود و بازیهــای قــوی لــوکاس هجــز در عیــن جوانــیاش نشــان میدهد او بــا قدری رشــد و بلوغ بیشــتر جوایز مهمی را در ادامــه زندگی هنریاش خواهــد برد و وی در ادامه کســب تجربهها و جاه طلبیهایش حتــی بــه تئاتــر هــم ورود کــرده و در اجــرای تازهای از نمایــش ‪»The Waverly Gallery«‬ نوشــته کنــت لونــرگان بــازی کــرده اســت و اینهــا میگویــد تــا اینجــای کار وی از حضور در فیلمهــای پرفروش اما کم محتوای زمانه شــامل کارهای کمیک اســتریپی و قهرمانان خیالــی و داســتانها­ی فضایــی و اکشــن و ایــن قبیل مــوارد دور مانــده و نباید فراموش کــرد که اولین مرتبه به چشــم خــوردن هجز هــم در فیلمــی بهکارگردان­ــی کنــت لونرگان بهنام «منچســتر کنار دریا» محصول 2016 و روبهرویکیس­یافلکبود. ■ اینرمانراب­خوان این هنرپیشــه 22 ســاله مقیم شهر نیویورک امریــکا پیــش از تمامی اینهــا در فیلمهایی ماننــد «پیام رســان را بکــش» و «هتل بزرگ بوداپست» نیز نقشهای کوچکی را ایفا کرده بــود و آنگاه گــذارش به فیلمهای موج نویی و تحسینشــده­ای مانند «لیدی برد» و «ســه بیلبورد بیرون ابینگ میســوری» هــم افتاده بــود. با همه این اوصاف وی متذکر میشــود کــه پیــش از شــروع تولید فیلم «پســر حذف شــده» از وجود رمان گارارد کانلی و بهتبع آن از محتوای این قصه بیاطالع بوده است. وی میگویــد: جوئــل اجرتون به مــن گفت بهتر است این رمان را بخوانی تا از چند و چون آن بهطورکاملس­ردربیاوری.مننیزچنینک­ردم و بهسرعت به این داستان دل بستم. ■ اسبابتعجب بــا ایــن حــال اینکــه چطــور هجــز توانســته اســت با کاراکتری که بســیار متفــاوت با خود اوســت، ارتبــاط برقــرار کنــد و تصویرگــر وی باشــد، اسباب تعجب میشــود. هرچه باشد کاراکتــر جارد امونز از ایــاالت جنوبی امریکا و از قلــب فرهنگهــای ویژه آن نقــاط میآید و هجز یک دوران رشــد تــوأم با فرهنگ «باال شــهر»یها را در بروکلین نیویورک پشت سر نهاده و رنج خاصی نبرده است. هجز درباره ایــن عــدم همســویی و در عیــن حال کســب موفقیت در فرورفتن در جلد این آدم ناآشنا اظهــار مــیدارد: ما راجع به خصایل تأســف و شــرم ســخن میگوییــم کــه رویکردهایـ­ـی عمومــی اســت و از طــرف دیگر مــن هنوز در حــال آموختــن شــرایط انســانی و اجتماعی در دنیای کنونی هســتم و این کاری اســت که همگان بایــد انجام بدهند و هیچگاه وظایف خود را پایان یافته ندانند. انسانها همیشه به شکلهای مختلف و در زمانهای متفاوت به سویشرمساری­وافسوسوپشی­مانیکشیده میشــوند و ایــن خصلتی برای تمــام آدمها و دورانهاســ­ت و مختص افــرادی ویژه و کم شمارنیستوک­اراکترجارد­بهسببمشکال­ت بزرگی کــه درباره اعتیادش و مســائلی از این دســت کــه داشــته، از مظاهر ایــن معضالت و افســوس و جنــگ و رهایی اســت. تصورات انســانها همیشــه راهــی بــرای گریــز آنهــا از مشکالتشــا­ن و ســدهای موجــود در دنیای حقیقــی اســت و بر پایــه آن از غمهــای خود میکاهند. اما همیشه نمیتوان براساس آن به ســاحل نجات رسید. اگر این گونه عوارض بهدرســتی حــل نشــوند، فشــارهای روحی و حجم ناکامیها انســانها را متالشی میکند و حســن فیلم «پســر حذف شــده» مواجهه رودر رو و بدون واســطه با این مســائل اســت و همین مســأله میتواند به ایــن فیلم نمره قبولی بدهد. ■ بهدنبالکار­خود مسأله دیگری که «پسر حذف شده» را بهیکی ازبهترینکا­رهایسینمای­جهاندریکسا­ل اخیر تبدیل کرده، توانایی غریب لوکاس هجز درتطابقباا­نواعکارگرد­انهاست.اودرچهار، پنجسالاخیر­همبا«کارگردان-بازیگر»هایی مثل جوئل اجرتون و گرهتا گرویگ کنار آمده و هم بــا مارتین مک دوناف ایرلنــدی که اصالً بازیگری نکرده و از آغاز داســتانگو و کارگردان و بر خــالف اجرتون و گرویگ صاحب برخی ایدههای ســنتی بوده، کارکرده است. هجز در ایــن باره میگویــد: بین این دو قشــر و دونوع نگرش به ســینما، تفاوتهای زیــادی وجود دارد ولــی من هرگز در پی رجحان بخشــیدن یکــی بر دیگــری نبــوده و کار خــودم را انجام دادهام. حســن بازیگــران جــوان یا میانســال تبدیل شــده به کارگردان این است که هرچه در زمان کار با مســنترها و کارگردانان نامدار اندوختهاند، به شما هم انتقال میدهند و به تبع آن بازی شما هم قویتر میشود. حسن دیگرآنهاای­ناستکهبهسب­بنزدیکینسب­ی سنشــان با شــما، انتظــار ندارند کــه ثانیه به ثانیه همانی را انجام بدهید که متن داستان یــا خواســتهها­ی خودشــان بــه آنهــا تحمیل میکنــد. آنهــا بــه شــما اطمینــان میکنند و میگویند آنچه را که بر اساس ماهیت صحنه و دیالوگهای این ســکانس ایجاب میشود انجام بده، این به مثابه پرواز آزادانه روح یک هنرمندبهسو­یقلههایموف­قیتاست.

منبع: ‪Film Comment‬

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran