وظایف فرمانده جنگ اقتصادی
جنــگ اقتصــادی از لحاظ تئوری اقتصادی بی معنا اســت چون روابطاقتصادییاتجارترابطهایدوطرفهوداوطلبانهاست.البته امروزه کشورهایی با اقتصادهای بزرگ از ابزار تحریم اقتصادی به عنوانوسیلهایبرایپیشبردناهدافسیاسیاستفادهمیکنند. این اقدام به وضوح عملی غیردوستانه است اما اگر کشور تحریم کننده بجز خود دیگران را نیز از تجارت با یک کشور منع کند، این عملبیتردیدخصمانهاست.امادقتکنیدکهاینجادیگرروابط اقتصادی قطع میشود و سخن گفتن از جنگ اقتصادی معنایی ندارد. کشــور ایــاالت متحده امریــکا مدتهای مدیدی اســت که اقتصاد ایران را به انحای مختلف تحریم کرده و در سالهای اخیر دولتهای دیگر را هم تحتفشارقراردادهتاباایرانتجارتنکنند.ایناعمالبهوضوحخصمانهاستوماهیت سیاسی دارد. برخی در ایران این کار را به جنگ اقتصادی تعبیر کردهاند. پیش از پرداختن به این موضوع باید تأکید کرد که این کار امریکا برخالف اصول بنیادین تشکیل دهنده این کشوروقانوناساسیآناستکهمبتنیبرآزادیتجارتبهعنوانحقبنیادینبشریاست. رفتاردولتهایامریکادرتحریماقتصادینشاندهندهریاکاریآنهابااصولبنیادینخود است. طرفه اینکه آنها این اقدامات را به بهانه دفاع از آزادی و دموکراسی انجام میدهند. متأسفانه برخی روشنفکران و فعاالن سیاسی ایرانی در داخل و خارج از کشور به این نکته مهم توجه ندارند. در حال حاضر در ایران تعبیر جنگ اقتصادی برای این تحریمها به کار میرود. با اینکه این مفهوم به لحاظ نظری مشکل دارد و با تئوری اقتصادی سازگار نیست اما فرض کنیم از این طرف ما هم وارد جنگ اقتصادی شدهایم. اول از همه باید پذیرفت که در جنگ نیاز به فرمانده، افسر و سرباز داریم. فرمانده جنگ اقتصادی قاعدتاً بر اساس شواهدوقرائندکترروحانی،رئیسجمهوریاست.افسرهایاینجنگهم دردوبخش سیاسیواقتصادیهستند.درجنگاقتصادیافسرانوسربازانفعاالناقتصادی،بنگاهها، تولیدکنندگانوبخشخصوصیاست.ازمنظرسیاسیهمبهنیروهایینیازاستکهبتوانند در پیشبرد اهداف فرمانده اقدام کنند. از این رو افسران و سربازان سیاسی و اقتصادی باید از همهامکاناتوتواناییهایخودبرایکمکبهفرماندهاستفادهکنند. یکــی از مــواردی که افســران و ســربازان سیاســی باید انجام دهنــد، تصویب قوانیــن مربوط به FATF اســت. رئیس جمهوری بارها در سخنرانیهایشــان تأکید کردند کــه در تصویب FATF همکاریهای الزم صورت گیرد. حال اگر این لوایح تصویب نشود، عمالً افسران پشت فرمانده خــود را خالــی کردهاند. وقتــی فرمانده میگویــد قانونهای مورد نیاز تصویب شــود و افســران همــکاری میکننــد، در حقیقــت فرمانده را تقویــت میکنند و او میتواند اســتراتژی خــود را با موفقیت پیش ببرد. اگر چنین اتفاقی رخ ندهد به منزله اخالل در پشــت جبهه اســت و بیانگر تعارضدردروننیروهایخودیاست.اینامربهضررمنافعملیاست.ازطرفدیگر،فرمانده جنگ باید توجه کند که افسران اقتصادی یعنی همان بنگاهها را با تصمیمهای خود تضعیف نکند.متأسفانهتصمیمهاییکهطیدوسالاخیرازسویسیاستگذارانگرفتهشدهاستباعث شدهبخشخصوصیتحتفشارهایمختلفیقرارگیرد.سیاستهایناظربرسرکوببازارهای آزاد مهمترین مصداق اینگونه فشارها است. تضعیف بنگاههای اقتصادی به منزله تضعیف افســران و سربازان اقتصادی اســت. اعتقاد دارم فرمانده جنگ باید استراتژی منسجمی برای پیشبرد جنگ اقتصادی داشته باشد. نکته دیگر آنکه او باید شرایط را بخوبی و به روشنی برای افکار عمومی اعالم کند و مســائل را شــفاف توضیح دهد تا پشتیبانی مردمی را از دست ندهد. دکترروحانیدراینکاربهدالیلیکهبرایمنروشننیستمحافظهکارانهعملمیکند.تاافکار عمومی پشتیبان فرمانده نباشد، فرمانده آن قدرت الزم برای پیشبرد استراتژی خود را نخواهد داشت.بااستراتژیمنسجمواتحادملیمیتوانشرایطدشوارکنونیراپشتسرگذاشت. یادداشت