Iran Newspaper

امکان‌خوان ‌شهای‌مستقل‌در‌«همه‌م ‌یمیرند»

علی باباچاهی، شاعر نامآشنا، رمانی از ســیمون دوبوار را به خوانندگان «ایران» پیشنهاد میکند

-

رمــان «همــه میمیرند» اثر ســیمون دوبــوار که مترجم فقید مهدی سحابی سالها پیش به فارسی برگردانده را مــن پیشتر از اینها باید میخواندم اما به هر دلیلی این اتفــاق نیفتاد تا امســال. فکر میکنم توفیــق اجباری بود و در زمــان خوبــی دارم ایــن کتاب را میخوانم. شــما در هر دورهای نگاه خاص همان دوره را به مسائل مختلف هســتی از جملــه زندگی و مــرگ دارید. طبعــاً نگاه علی باباچاهــی دهــه پنجــاه بــه هســتی پیرامونش با نــگاه او در دهــه هفتــاد یا دهه نــود متفاوت اســت. از این جهت مباحثــی ماننــد میرایــی و نامیرایــی کــه در کتــاب خانم دوبــوار آمده را در این مقطع به تناســب حالوهوای این روزهای خودم، بهتر از هر وقت دیگری درک میکنم. کتــاب، روایتگــر زندگــی و ماجراهای فردی اســت به نام رایموندو فوسکا که اتفاقات زیادی را پشت سر میگذارد. او در جنگهای مختلفی حضور دارد و در مصدر قدرت قــرار میگیرد اما هیچ وقت دیکتاتــور و خودکامه بهنظر نمیرســد. او همانقدر که تجربههای ســخت و خشــنی را در زندگــی از ســر میگذرانــد، تجربههــای لطیــف و دلانگیــزی هــم در زندگــی دارد. در واقــع او بــا ابعــاد گوناگــون زندگــی از خشــم و نفــرت گرفتــه تــا عشــق و دلدادگی آشناست. ســیمون دوبــوار در رمــان «همــه میمیرنــد» در واقــع جهان را از دریچه ذهن رایموندو فوسکا برای ما روایت میکند. شخصیتی که در قالب یک زندگی، دهها زندگی را در دورانهــای مختلف تجربه میکند. در نهایت هم نگاهی مقایسهگر دارد به دورههای مختلف زندگیاش. او بهدنبال پاسخ به این پرسش است که تفاوت ماهیتی هــر یــک از دورههــای زندگیاش بــا دورههــای دیگر در چیست؟ رایمونــدو فوســکا فــرد نامیرایــی اســت کــه رفتهرفته با این نامیرایی مســأله پیدا میکنــد. او که بهخاطر همین نامیرایــی موجــودی فراواقعــی اســت، آرزوی مــرگ موقت دارد. آرزو دارد که کاش انســان بود. به این معنا که کاش میتوانســت سرنوشــتی مانند انســانها داشته باشــد و یــک روز بتوانــد از دنیــا بــرود و بمیرد؛ نــه مانند خودش که زندگیاش توقفناپذیر اســت و بناست که تا همیشه ادامه پیدا کند. در ســوی دیگر قضیــه دیگرانی قــرار دارند که نگاهشــان دقیقاً برخالف نگاه رایموندو فوســکا است. آنها همیشه حســرت وضعیــت فوســکا و نامیرایــی او را میخورنــد. آنچــه در ایــن رمــان بــرای مــن جذابیــت دارد، امــکان قرائت مســتقلی اســت کــه هر خواننــده میتوانــد از آن داشته باشد. تقابل نگاه فوسکا و دیگران به مسأله مرگ و نامیرایــی اگرچــه بــرای من یــادآور همــان تقابلهایی اســت که از دوران ارسطو وجود داشــته و هنوز هم وجود دارد. تقابلهایی که دنیای محسوس را در مقابل دنیای معقول قرار میدهند و البته مرگ را در برابر زندگی. در عیــن حــال کتــاب «همه میمیرنــد» ســیمون دوبوار مرا ارجــاع میدهد به نظریههای ژاک دریدا، فیلســوف ونشانهشــن­اس فرانســوی دوران مــا در بــاب همیــن تقابلهــا. او هم به این مســأله پرداختــه اما نه در جهت ایــن تقابلهــا بلکــه در تغییــر جهــت آنهــا از تقابــل به تــداوم یکدیگــر. جالب اینجاســت که وقتــی مولوی هم میخوانیــم، میبینیــم کــه ایــن آدم ســدهها قبــل نگاه دریــدا را داشــته اســت. موالنا هــم در آثار منظــوم و هم در آثــار منثــور تأکید دارد از قــرار دادن دو قطب در برابر هــم دوری کنــد و هرگز قطبــی را بر قطب دیگــر ترجیح نمیدهد. بــه تعبیر مولــوی شــب و روز در تضاد هم نیســتند بلکه یاریگــر یکدیگرنــد. بنــا بــه ایــن تعبیــر داســتان مــرگ و زندگی در تضاد با هم نیستند بلکه ادامه یکدیگرند. این نتیجــه خوانش مــن از کتاب «همه میمیرند» ســیمون دوبــوار اســت. کتابی کــه خوانــدن آن را مؤکداً پیشــنهاد میکنم.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran