Iran Newspaper

مادرم ایران است

- مجيد احمدینيا گزارش نويس

پشــت میــزش میایســتد و دفترهایــش را بررســی میکنــد و بیتوجه به مــا و با نگرانی میگویــد: «چقــدر کار دارم، بهکارهــای شــخصیام نمیرســم. بایــد به یک جلســه بــروم و بعــد هــم در برنامه دیگری باشــم.» وقتی تکرار میکند که بهکارهای شخصیاش نمیرســد، احســاس میکنــم حجــم کار، کالفهاش کرده؛ اما در ادامه، کالم و رفتارش، چیز کامالً متفاوتی را نشان داد. وقتی صدای میهمانــش را میشــنود از اتاقــش بیــرون مــیرود و او را در آغــوش میگیرد و میگوید: «خــوش آمدی دختــرم.» زهــرا گیتینژاد در تمام مدت مصاحبه، سحر را دخترم خطاب میکند. سحر طوسی، بعد از 35 روز رکابزنی از شــمال تا جنوب ایــران در پویش «دختران فــردا» برای ســاخت چند مدرســه، به تهران بازگشته است. زهــرا گیتینــژاد، مدیــر مؤسســه مردمنهــاد مهــر گیتــی اســت کــه بــرای رفــع تبعیض و فقــر فرهنگــی تــالش میکنــد، در مناطــق کمبرخوردار، مدرســه میســازد یا برایشان کتاب و کامپیوتر میفرســتد. 76ســال دارد و 24ســال در دبســتانها­ی تهــران درس داده اســت و بعد از شــرکت در دوره طوالنیمدت آمــوزش جهانــی یونیســف در تهــران، در ســال48، اســتان سیســتان و بلوچســتان را انتخاب کرده تا محتوای دوره را به معلمهای روســتاهای آنجــا تدریــس کنــد. او در یکی از بازدیدهایـ­ـی کــه از مــدارس مــرزی حوالــی میرجــاوه داشــت، آغلــی را دیــد کــه تابلوی «دبســتان اقبال الهــوری» روی دیــوارش جا خــوش کــرده بــود و چند کــودک دبســتانی، در آن روی زمیــن نشســته بودنــد و درس میخواندنــ­د. چنــد روز بعــد، ماجــرای آن آغل-مدرسه- را برای شاگردهایش در تهران تعریــف کــرد: «آن مدرســه، یکــی از بهترین مدارســی بود که دیــدهام که بــه بهترین نحو تزئین شده بود. بچهها، هر صبح، آن را تمیز میکردند و وسایلشــان را داخل میبردند و از نظر آموزشــی هم بســیار پویــا و فعال بود. اما فضای کالس خیلی تاریک بود و تنها یک المپ 05وات در کالس روشن بود.» از فردای آن روز، والدین دانشآمــوز­ان اعالم آمادگی میکنند که برای آن روستا، مدرسهای بسازند؛ و بعــد از مدتــی، انبــار آن مدرســه در تهــران پــر از وســایلی میشــود کــه دانشآمــوز­ان و والدینشان از خانه میآوردند تا برای تجهیز مدرسهای در سیســتان و بلوچستان استفاده شــود. اینجا بود که او توانســت به درخواست تنها معلــم آن مدرســه مــرزی، جامه عمل بپوشــاند و بعــد از دو ســال، اولین مدرســه را افتتاح کند. این ماجرا و ماجراهای مشــابه در سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی آنقدر تکــرار میشــود و اطرافیــان آنقــدر بــه خانم

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran