Iran Varzeshi

تلاقي كوتاه دو «اسطوره»

- وصال روحاني ‪Vesal Rohani‬

محمد فرهنگدوست مرد كمهمتا و باكلاس كشتي فرنگي ايران در سال 1970 ميلادي دست به يك تغيير اساسي و شگفتانگيز در برنامه كاري خود زد. اين كشــتيگير مودب و ستودني كه متاسفانه چهار سال پيش فوت كرد، پس از چند سال جلوداري در دسته 74 كيلوي كشتي فرنگي و كسب رتبه چهارم دنيا در اين رشته به اين نتيجه رسيد كه در برهوت كمتوجهيها به اين رشــته و متمركز بودن حواسها و محبتها و كمكها بر كشــتي آزاد، فقط در «آزاد» ميتواند به حق خود برسد و مطرح گردد و ديده شود.

او تصميمش را گرفت و با اينكه دوستانش پاي او نشستند و به وي گفتند او باتجربهاش در كشــتي فرنگي و بيبهره بودن از فنون «پايين تنه» روزگار تلخي در كشتي آزاد خواهد داشت به اين نصيحت علمي و مشفقانه گوش نكرد. محمد آقاي متين مطمئن بود با آن يال و كوپال و به رغم تبحر صرف در اجراي فنون بالاتنه ميتواند در «آزاد» هم موفق باشد و اقدام به زيرگيري هم بكند و سلاحهاي خود را كاملتر سازد.

او درســت فكر ميكرد. وي به كشــتي آزاد آمد و يلان 74 كيلوي آزاد را يكي پس از ديگري پشــت ســر نهاد و پيراهن ملي را هم به تن كرد و به مسابقات قهرماني جهان رفت و ابتدا به يك مدال نقره در سال 1970 و سپس يك برنز در سال 1971 رسيد و اگر قدري خوشاقبالتر بود و برخي حوادث و كممحبتي داوران شــامل حالش نميشــد، مدال طلا هم ميگرفت.

حــالا همه هــم و خود فرهنگدوســ­ت به ايــن واقعه بــه عنوان شــروع يك حكومت چهار پنج ســاله ديگــر براي او در كشــتي آزاد و تكرار ســلطه «فرنگي» او در عرصه «آزاد» ميانديشــي­دند اما توفان و انقــلاب تــازهاي در راه بود و از پس پرده آزادگيــرا­ن 74 كيلو جوان مســتعد نســبتا تركهاي كارآمد ديگري در راه ظهــور و حضور بود كه ميخواســت به فرهنگدوست و ســاير فرنگيكاران ارشد كوچ كرده به آزاد )كه البته بســيار قليل بودند( نشــان بدهد كه اين عرصه تخصصي اســت و فقــط متخصصــان «آزاد» و زيرگيــري و ميانكــوب در آن پيشتازي ميكنند.

آن جوان، منصور برزگر نام داشــت. كورس پوشيدن پيراهن ملي وزن 74 كيلــو در المپيــك 1972 مونيــخ را برزگر بــرد و او به آلمان رفت و آنجا آدولف زيگر موتور «مافوق روشــن» كشــتي آلمان را با آن ريش پروفســوري مشهورش از پاي درآورده و در برابر بقيه حريفان خيز ميدانداري كرد و هر چند به عنوان قهرماني نرســيد اما پايه سلطهاي را گذاشت كه به كســب مدال طلاي 1973 جهان، نقره سالهاي 1975 و 1977 دنيــا و همچنين نقره ســال 1976 المپيك مونترال توســط وي منتهي شــد و او را از بزرگان دهه 70 كشــتي آزاد جهان ساخت و منصورخان را صاحب تســلط ويژهاي كرد كه وي را به بيش از 20 سال ســرمربيگر­ي و مديريت فني تيمهاي ملي كشتي در دهههاي 1980 و 1990 نايل ساخت.

ايــن ماجراهــا و بــالا و پايينهــا از او يك «كوچ» برجســته و كمنظيــر در كشــتي ما ســاخت كــه طول مــدت جولانــش از اكثر قريــب بــه اتفــاق همتاهايش در كشــورهاي كشــتيخيز و اســاتيد ايــن رشــته هــم فراتــر ميرفــت و حســن شــاهمرادف و تديــف روس نيــز بــه گردپــاي او به لحــاظ طول مــدت و اســتمرار دوران سرمربيگري نرسيدهاند.

در اين ميان فرهنگدوســ­ت كه از كشتي فرنگي قطع اميد كرده و در كشتي آزاد هم در ســد برزگر جوانتر و انرژيكتر توقف كرده بود و «منصور» را مالك الرقاب دوبنده تيم ملي در سالهاي بعدي دهه 1970 ميديد، عطاي ادامه كشــتي را به رغم اينكه هنوز دو سه سال خوب از دوران جولان وي مانده بود به عطايش بخشــيد و در اواسط دهه 1970 بازنشسته شد.

عمر «بزرگي» برزگر را در خلق اين رويداد بجوييد؛ در بازنشســته كردن مردي كه يك سوپراســتا­ر قدرتمند و يك انســان تحصيلكرده و پرتواضع در كشــتي فرنگي بود و ميرفت كه كشــتي آزاد را هم سالها قبضه كند، فقط بزرگان عصر و زمانه و اســطورهها­ي ورزش كشــتي از جنس و تبار «او» و منصورخان برزگر بودهاند.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran