Iran Varzeshi

هواداران‌يا‌فرامو‌ششدگان؟

- ‪Radni Didar‬

همــه عوامل باال در كنــار كيفيت پايين زير ســاختهاي مان، تمرينات نامنظــم و باري به هر جهت و عدم پاسخگويي مديران به مقامات باالدستي شان كار را به جايي رسانده كه خروجي اين ريخت و پاشها در حد صفر گندهاي شــده كه فوتبال مان را تبديل به بــازار مكارهاي كرده كه مديرانش يكي پس از ديگري روانه ســازمانها­ي قضايي ميشوند و مربيان و بازيكنان در رســانهها از خجالت هم در ميآيند و تماشاگران روي سكوها!

هيچ مدير باالدســت دولتي از مدير باشــگاه زير مجموعه اش نميپرســد كــه خروجي چند ده ميلياردي فصل گذشــته ات به كدام بازيكن سازي منتهي شــد؟ چند تماشاگر را براي بازيهاي داخل خانه جــذب كردي؟ كدام منابــع درآمدي را براي جبــران هزينهها مهيــا نمودي و تــراز مالي فصل گذشــته ات چگونه اســت؟ تنها چيزي كه اهميت دارد رتبه جدولي است و پيروز شدن در جنگهاي تبليغاتي بيحاصل! زمان ورود بازرسان كنفدراسيون فوتبال آســيا هم كه ميرسد چند حساب سازي و مدرك ســازي با كمك دوســتان فدراسيون نشين به دادشــان ميرسد تا ســتارههاي مجازي ليگ ما مايه مباهات شــود و چه خيال كه هيچ باشگاهي نه ورزشــگاه اختصاصي دارد و نه حتي زمين تمرين! هيچ باشگاهي نه پايههاي درست و حسابي دارد و نه آكادمي فوتبال! هيچ تيمي نه تراز مالي مثبت دارد و نه منابع پايدار و همه به دم زندهايم و در چشــم برهم زدني نسيمي ميتواند اين ريشه گسترده شده در آب را از جا بركند.

حاال در اين لشكركشــيه­ا ديگــر جاني براي تيمهاي ريشــه دار و خصوصــي و صاحب مكتبي همچون شــاهين، آرارات، ســپيدرود، ابومســلم، اســتقالل اهواز، ايرانجوان و شــاهين بوشهر، برق شيراز، نســاجي مازندران ...و نمانده و اين سونامي ويرانگر همه را در خود غرق كرده است.

فوتبال در كشور ما توسط نامديراني كه اغلب آن را حياط خلــوت قدرتنماييه­اي خود ميدانند آنقدر گران شــده اســت كه ديگر خودشان هم در اداره كردنش درمانده شــدهاند. آنقدر گران شــده كــه محاكم قضايي داخلي و خارجي مشــتري پر و پاقرصي به نام فوتباليسته­اي شاغل در ايران دارند كه نتيجه اش محكوميتهــ­اي هر روزه در محاكم خارجي و پروندههاي تلمبار شده با محكوميتهاي مختلف در محاكم داخلي است. حاال بدهيهاي چند ده ميلياردي براي باشگاههايي كه فاقد كوچكترين منابع مالي مســتقل هســتند بدل به اتفاقي عادي شــده كه با ابتدايي ترين ضرب و تقسيم به ما نشان ميدهد كه راهي به جز اعالم ورشكستگي برايشان باقي نمانده است.

امــا راه برون رفت فوتبال ما از اين بن بســت خود ســاخته چيســت؟ آيا بايد فوتبــال را به قول دادكان دو سه سالي تعطيل كنيم يا ميشود دكان را باز نگه داشــت و همزمان دست به يك رفرم زد؟ پاسخ كوتاه است و مختصر و مفيد؛ خصوصي سازي و واقعي سازي قيمتها.

اينكه باشــگاهي بايد در ليگ حرفهاي حضور داشته باشــد كه در ابتدا تراز ماليش مثبت باشد و داراي منابع مالي مســتقل و سودده. اينكه آكادمي فوتبالش خروجي داشــته باشد و دست روي زانوي خود بگذارد و برخيزد نه اينكه ۰۹ درصد بازيكنانش وارداتي باشــند. اينكه تماشاگر داشته باشد و بليت فروشــي كند و پيراهن بفروشــد و حق كپي رايت بگيرد و پخش تلويزيونــ­ي اش محفوظ بماند. و در اين دوره گذار هيچ عيبي ندارد كه به مانند كشــور ثروتمندي همچون اتريش ليگ برتر مان با ۰1 تيم و يا حتي كمتر دنبال شود.

فوتبال در اروپاي صنعتــي با همين ابزارهاي ســاده تبديل به صنعت نخست شده است و زيبايي اش در همين عدم پيچيدگي است.

باشگاه يعني يك مجموعهاي كه داراي آكادمي تيمهاي پايه از خردســاالن تا بزرگســال است كه دومينو وار هر مقطع ســني گروه سني باالتر را در سال بعد ساپورت ميكند و در نتيجه تيم بزرگسال در آغاز هر فصل شاكله اش از دسترنج خودي است مازاد را هم ترانســفر ميكند تا بخشــي از هزينهها جبران شود.

باشــگاهها در ابتداي موجوديت شان به جاي هزينههــاي غيرقابــل توجيه پول هايشــان را در قسمتهاي زير ســاخت به مانند زمين و ورزشگاه اختصاصي و شــبكه تلويزيوني و ســاخت و تجهيز مــدارس حرفهاي فوتبــال و ... هزينــه ميكنند و در زمان ســودآوري وارد نقل و انتقاالت ســنگين ميشوند. آنها خودشان بليت ميفروشند و خودشان حق پخش تلويزيونــ­ي را دريافت ميكنند و نيازي به قيم ندارند.

داشتن تيمهاي دوم و سوم در ليگهاي آماتور و تــالش براي جلــب هــواداران مهمترين دغدغه باشگاهها در سراسر دنياست، چرا كه كليد ماندگاري باشــگاها تنها و تنها وجــود هوادار و اســتفاده از پتانسيل باالي آنها در پايداري و رشد باشگاه است. هوادار تنها در باشگاه نقش يك مشوق و حامي روي سكوها را نبايد بازي كند، بلكه بهعنوان جامعه هدف و اصليترين مشتري فوتبال بايد هزينه سرويسي را كه ميگيرد، بپردازد و از اين رو اســت كه باشگاهها بر مبناي تعداد اعضاي اصلي و فرعي شــان سبك سنگين ميشوند و وقتي ميگويند منچستر يونايتد يــا رئال مادريد از جمله ثروتمندتري­ن باشــگاهها­ي دنيا هســتند، يكــي از اصليترين آيتمهــا تعداد هوادارانشا­ن است.

وقتي تيمــي هوادار دارد يعنــي در هر فصل بازار بليت فروشــي اش داغ داغ اســت، حق پخش تلويزيوني كه از ســوي صاحبان رســانهها دريافت ميكنند به دليل باال بودن مخاطب بيشــتر از يك تيم كم هوادار است، باشــگاهها با فروش پيراهن و لوازم جانبي با لوگوي اختصاصي و برگزاري تورهاي مختلف كه همه هوادار محورند درآمدهاي كالن به دست ميآورند.

همه اينها ابزاري اســت كه تيمهاي پرهوادار دنيا از آن براي درآمدزايي اســتفاده ميكنند و در كشــور ما هم كــه فوتبال پتانســيل بااليي در اين زمينه دارد خيلي زود و راحت جواب ميدهد و البته زماني محقق ميشود كه دست باشگاهداره­اي ما از جيب دولت كوتاه شود تا براي گنجي كه ميخواهند اندكي رنج بكشند.

وقتي تيمي هوادار دارد يعني در هر فصل بازار بليت فروشي اش داغ داغ است، حق پخش تلويزيوني كه از سوي صاحبان رسانهها دريافت ميكنند به دليل باال بودن مخاطب بيشتر از يك تيم كم هوادار است، باشگاهها با فروش پيراهن و لوازم جانبي با لوگوي اختصاصي و برگزاري تورهاي مختلف كه همه هوادار محورند درآمدهاي كالن به دست ميآورند.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran