Iran Varzeshi

مردي که تقويم ورزش ايران را نوشت

-

تاريخ گوياي ورزش ايران اســت اين 94 ســالگي و چه نكوتر كه آن را قلم جادويي اســتاد عطا بهمنش آغازگر باشــد: «در بهاری ســرد و گزنده، در ســحرگاهی سردتر در بيســت و چهارم فروردين سال ،1302 وقتی هنوز كرسی داشتيم، بیموقع به دنيا آمدم.» و حاال اين پير مطبوعات و گزارشگر همه فن حريف ورزش ايران، مرزهاي 94 سالگي را هم شكســته و تنها خواسته ناگفتهاش شايد اين باشد كه از ياد نبريم او و صدا و نوشتههايش را. ما هم اين 94 سالگي را بهانه كردهايم براي پرسه زدن در دستنوشتهها­ي مردي كه ورزش ايران بخشي از تاريخ خود را به او مديون است. تماشــاي بازی پله و اوزه بيو؛ جام جهانی 1966 لندن را تماشــا كرديم و يادداشتها برداشتيم. به ليورپول رفتيم. آن هم شبانه، با اتوبوس از لندن. رفتيم بازی كردن پله را برابر پرتغال ببينيم و شــاهد تاخت و تاز اوزه بيو باشيم. تلخترين خاطره؛ شب ســردی بود. سوز سردی به همهجا حتی به قلبهای ما سرك میكشيد. تختی پيش از مسابقه خود را گرم میكرد. در آخرين شب، صحنه فوقالعاده شلوغ بود. ديوارهای بازيليكا گواهی میدادند كه بيهوده فرو نريختهاند. پيروزی بوده برای قومی و شكست برای آنان كه بيدار بــوده و خوابيدهها را تعقيب میكردند. اگــر غالمرضا تختی در دور پايانی با عصمت آتلی مســاوی هم میكرد، برنده مدال طال میشد. غير از حبيــب بلور، حدود 30 نفر از ايرانيــان همراه گروه اعزامی و آنان كه برای ديدن پيكارها بــه رم آمده بودند، در آن جنجال و درگيری دســتور فنی میدادند. يك گيجی و بالتكليفی بر تختی حاكم شــده بود و نمیدانست چه كار بايد كرد. زمانه كليد پيروزی آن كشــتی را به دست آتلی داده بود. ما ديدی بينالمللی نداشــتيم. مربی ما كه كشتی حريف ترك را ديده بود بايد به شاگرد خود تفهيم میكرد كه مساوی، نتيجه دلخواهی است. اينكه می گويند يك قهرمان پس از آماده شــدن و مهارت داشتن، نياز به مربی، پزشك و استراتژيست دارد، درست است اما هر بازندهای پيوسته نمیبازد. فوتبــال در المپيك آتالنتــا؛ فوتبال نه به جام جهانی ختم میشــود و نه در بازیهــای المپيك بهترينها به صحنــه میروند. در بازیهای المپيك تابســتانی 1996 كه نيجريه بــه مقام قهرمانی رســيد و تيمهای برزيل، آرژانتين، پرتغال، اسپانيا و فرانسه در سايه قرار گرفتند، در كتاب بازیهای 1996 آتالنتــا عكــس بازيكنان نيجريــه قهرمان را چــاپ نكردند! آنچه زينتبخش صفحات شــد، مربوط به مردان برزيل و ژاپن بود و زنان سوئد و آمريكا. مفهوم زندگی؛ فكر نكنيد عكســی از جوانیام را چاشنی كردهام تا پيری از سرم دست بردارد و دامن بیخيالی را محكم نگاه دارم. آن سال از بازیهای المپيك 1968 مكزيكو سيتی كه بازگشتيم، من سرپرست تيم كشتی آزاد ايران بودم، پهلوان عبدا... موحد مدال طال گرفت و ســيد عباسی و طالبی بر سكوی سوم ايستادند. بچههای من به فرودگاه آمده بودند و حلقهای گل بــر گردنم آويختند. انگار تازه به دنيا آمده بودم. آنجا دوباره مفهوم زندگی را دريافتم.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran