Iran Varzeshi

كاش‌بازي‌امروز‌پخش‌تلویزیوني‌نداشت

- محمد قراگزلو ‪Mohammad Gharagozlo­u‬

كاش بــازي امــروز پخــش تلويزيوني نداشت تا ســيماي ملي نتواند ثانيهاي 65 ميليــون بابت تبليغات بين دو نيمه به جيب بزند. كاش بازي امروز را همان 60-70 هــزار نفــري ميديدند كه به ورزشگاه رفتهاند. اگر تلگرام و اينستاگرام هم نبود عالي ميشــد. اينطوري هيچ فيلمــي از اتفاقــات جنجالــي بازي و حاشيهها هم ثبت و ضبط نميشد. فقط دوربين عكاسان بود. اگر دوربينها هم ديجيتالي نبود كه چه بهتر. تعداد شاتر زدنهاي هر عكاس محدود ميشــد و هــر كدام از اين هنرمنــدان دوربين به دست نهايت تاشش را به كار ميگرفت تا بهترين عكسها را از دل مســابقه و اتفاقاتش شــكار كند. كاش بازي پخش تلويزيوني نداشت تا همه دوباره به راديو رجوع كنيم. به صداي گزارشــگري كه ميتوانســت تصويرگــر خيالهايمــ­ان از يك بــازي بزرگ باشــد. هماني كه ســالها با صدايش از اين مسابقه يك ســوپر فوتبال در ذهنمان ساخته بود فــارغ از اينكه بدانيــم آنقدرها هم كه تعريفش را ميكرد جذاب و تماشــايي نبــود. كاش دوباره اپراتور كم حوصله و كم حرف پاي تلفن 9161 در ورزشگاه آزادي ســرش شلوغ ميشــد و فقط با گفتن نتيجــه، تلفــن را رويمان قطع ميكرد. كاش به جــاي قهوهخانهها­يي كــه ال ســي دي و الاي دارنــد و در آن دو ساعت بيشــتر از هميشه قليان چــاق ميكننــد پــاي كيوســكهاي زردرنگ تلفن شلوغ ميشد. كاش هنوز نميدانســت­يم شــهرآورد يعني چه و با همان اســتقال – پرسپوليس خودمان عشــق ميكرديم. كاش بــازي پخش تلويزيوني نداشــت تا مردم صبح شنبه جلوي باجه روزنامهفرو­شي ازدحام كنند و ببينند تيترهــا مربوط به بازي بزرگ فصل از چه گفتــه اند، تحليلها درباره برتري كدام تيــم در كدام نقطه حرف زدهاند و البته عكسهاي خاص عكاسان چه لحظههايــي را ثبت كرده كه بيش از 70 ميليــون نفــر از ديدنش محروم شــدند. كاش آنها براي خريد مجله – روزنامه محبوبشــان صف ميبســتند و آقــاي باجهدار بــدون در نظر گرفتن سفارش صميميترين دوستانش مجله و روزنامه فرداي بازي را تا نســخه آخر به افــراد خواهانــش ميفروخت. كاش ايــن بازي پخش تلويزيوني نداشــت تا بازيكنان از آرايشــگاه محلهشــان وقت نگيرند و با آخرين مد روز به اردوي قبل از بــازي نروند. كاش همــه بازيكنان با همان اوركتهاي سبزرنگ و يك ساك كوچك، روز بازي به ورزشگاه ميرفتند. كاش بازي پخش تلويزيوني نداشــت تا لگدهاي قايمكــي بازيكنان به همديگر و فحشهايي كه تــوي صورت بازيكن تيم مقابل ميدهند را نبينيم. كاش اين بار پرســپوليس – استقال از تلويزيون پخش نميشــد تــا مثل يكــي از آن بازيهاي پرشور دهه 60 و 70 استاديوم پر از تماشــاگر شــود و اصطاح«جاي ســوزن انداختن هم نيست» را بارها از دهان گزارشگر راديو ميشنيديم. كاش ايــن بــازي پخــش تلويزيوني نداشت تا فان گزارشگر تلويزيون 90 دقيقــه روي چمن ناهموار اعصابمان تــكل نميزد. كاش ايــن بازي پخش تلويزيوني نداشــت تا همــه آن چند ميليون طرفــدار تيم بازنده بازي هيچ تصويري از باخت تيم محبوبشان در ذهن ثبت نكنند و ســالهاي سال با يادآوري آن لحظهها آه نكشــند. همه اين ارجاعات نوســتالژي­ك بهانه بود تا بار ديگــر بگويم كاش اين بازي پخش تلويزيونــ­ي نداشــت؛ آن وقــت براي يك بار هم كه شــده فكــر ميكرديم مهمترين باشــگاهها­ي فوتبالمان در جنگ چندين ساله حق پخش به يك پيروزي بزرگ – خيلي بزرگتر از بردن يك شــهرآورد – رسيدهاند و پايكوبي طرفدارانشا­ن بيشــتر از يكي، دو روز طول خواهد كشيد.

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran