سوالها براي که به صدا در ميآیند؟
در تحريريــه ايــران ورزشــي ميزبــان جمعي از دانشــجويان تــرم اول روزنامهنــگاري يكــي از دانشــگاهها بوديــم. آنها آمده بودند تــا در ايران ورزشي، پاسخي براي سوالهاي خود بيابند و چه كســي بهتر از عمو طنزيمچي براي پاسخ دادن به اين سوالها؟! توجه شما را به كنفرانس مطبوعاتي برگزار شــده در ايران ورزشــي جلــب ميكنم: خبرنگاران ترم يكي vsعمو طنزيمچي! عموطنزيم چي: خب بالگرفتهها! سريعتر سواالت را بپرســيد برويم به كار و زندگي خودمان برسيم! گشنمان است فطير! سوال اول از يك خانم: چرا فرشاد كاسنژاد راه به راه به سپيدرود گير ميدهد؟ جــواب از عمو طنزيم چي: دوبــار از خودش هم پرسيديم پاسخ درستي نداشت. فرشاد اهل رشت است و رشتيها سپيدرود را دوست دارند. دوست داشتن فرشاد هم يك مقدار از نوع دوست داشتن چرمي است! شــالق و مچ بند! از ارائه توضيحات بيشتر معذورم! نمــك كالس كه داخل دانشــكده ۷1 عدد فالوور دارد: ميگويند ايران ورزشي استقاللي تير است! نمك آن يكي كالس كه داخل دانشــكده 16 عدد فالوور دارد: نخير! مشخص است كه ايران ورزشي پرسپوليسي است! چرا چپكي سوال ميكني! (در اين لحظه اين دو نمك به همراه فالوورهايشان كه حوصله حضور در تحريريه را نداشــتند و صرفا براي حاضر خوردن در فهرست استاد به كارآموزي آمده بودند، به بيرون سالن و دم روزنامه رفتند تا از طريق گفتمان و مشــتمان به اين نتيجه برسند كه 6 بهتر است يا چهار) دختري بــا كفشهــاي كتاني: چرا شــما نصف صفحات روزنامــه را به ورزش بانــوان اختصاص نميدهيد؟ مگر برابري جنسيتي نيست؟ جواب: ديدگاه شما غلط اســت. صفحات و اخبار مربوط به خانمها نصف صفحــات و اخبار مربوط به آقايان نيســت و كامال برابر است. اين صفحات و اخبــار مربوط به آقايان اســت كــه دوبرابر كار ميشــود. ما ادعاي نصف اين و نصف آن را قبول نداريم. اين يكي برابر اســت، آن يكي هم دو برابر كار ميشود. سوال بعدي! يكي از شيرينهاي كالس خطاب به استاد: استاد امتحان نميگيريد؟ توضيح: قبل از اينكه همكالســيها به اين سوال پاســخي بدهند، خود خبرنگاران ايران ورزشي به صورت كامال خودجوش نامبرده را كشــف، دفع و خنثي كردند اما شــوراي سردبيري روزنامه از اين جوان آيندهدار دعوت به همكاري نمود! يكي كه انگار واقعا ايران ورزشي را ميخواند: اين آقاي اسدي و عرب از جان روزنامه چه ميخواهند؟ جواب: (نفس عميق و آه ســنگين همراه با گريه ديگــر اعضاي تحريريه) مدتهاســت ما هم همين ســوال را از خودمان ميپرســيم منتهي پاسخي برايش پيدا نكردهايم! در اين لحظه فرمهاي قابل امضا شدن امضا گرديد و دانشــجويان مشتاق و عاشــق يادگرفتن چنان فلنگ را بســتند كه آدم از همين االن احســاس خوبي نســبت به آينــده مطبوعاتي كشــور پيدا میكند! نتيجه اخالقي: با اين استعدادهاي درخشاني كه ما ديديم، خدا به آينده مطبوعات كشور رحم كند!