يك تير و دو نشان امضاي جهانبخش با نام اميري

عشق و عالقه گاهي اوقات كار دست آدمها ميدهد؛ مثل همين اتفاقي كه براي بنيامين افتاد. او در حالي كه توپ هديه شده از سوي جهانبخش را در دست گرفته بود تا عليرضا امضايش كند، ناگهان عشق و عالقهاش را لو داد. وقتي عليرضا جهانبخش ميخواست در كنار امضايش نام خودش را هم بنويسد به يكباره بنيامين گفت اگر امكان دارد اسم وحيد اميري را كنار امضايت بنويس! چنين چيزي مگر ممكن است؟ مگر ميشود كه شما از يك فرد مهمي امضا بگيري و بعد بگويي اسم يكي ديگر را كه بيشتر از او دوست داري اما امكان اينكه او را از نزديك ببيني وجود ندارد را كنار امضايش بنويسد؟ در دنياي كودكي البته كه ممكن است. شايد هم به خاطر همين است كه بارها گفتهاند حرف راست را از زبان بچهها بشنويد. بنيامين، عليرضا جهانبخش را مثل همه بچههاي كار كورههاي آجرپزي دوست داشت اما شايد اليي كه وحيد اميري به پيكه زد و يا شايد هم درخشش خيره كننده اميري در مسابقه با مراكش و اسپانيا باعث شد تا يكباره او محبوبيت بيشتري را در بين برخي از اين بچهها پيدا كند. دوست دارد كه وحيد اميري را ببيند اما حاال كه امكان اين كار نيست، بايد از فرصتي كه عليرضا جهانبخش براي او فراهم كرده بهترين استفاده را ببرد. توپ هديه جهانبخش با امضايش اما نام وحيد اميري روي آن هك ميشود. اين ميتواند آرزوهاي بنيامين را كامل كند. او حاال هم هديه و امضاي جهانبخش را دارد و هم اينكه ميتواند در روياي خود هديهاي هم از وحيد اميري را به يادگار گرفته باشد.