داستان فوتبال اخالقمدار ما

یک فوتبال خوشــگلی داریم کــه قربانش بروم همه در آن با هم رفیقند. نه کسی پرچم کشور دیگری را به ورزشــگاه میآورد، نه کسی شعار قومیتی ســر میدهد، نه کسی دنبال شورش و راه اندازی درگیری سیاسی است، نه کسی اصال دلش میخواهد شــری درست کند که سر آن، «سرها» شکسته شوند. جدا چه فوتبال نازنینی داریم. نه کســی برای کسی میزند، نه کسی برای کسی پاپوش درست میکند، نه کســی با کسی مشکلی دارد. همه با هم مهربان و دوســت داشــتنی رفتار میکنند. همه دوســت دارند خون از دماغ تیم رقیبشان بیرون نیاید. همه عشــق میکنند از مسابقه و رقابت توام با رفاقت. همه هم حواسشان هست که ســر و ته این فوتبال هرچقدر هم که باشد، نمــیارزد که آدم برایش شــعار ســر بدهد یا خودش را بچسباند به کشــور همسایه به امید اینکه شاید آنور به او بیشتر خوش بگذرد. این فوتبال ما آنقدر نازنین است که اصال محال ممکن اســت هــواداران یک باشــگاه به دالیل رقابتــی یا حتی بــرای کرم ریختــن به دالیل سیاسی، بیایند یک ویدئویی را مونتاژ کنند که در آن هواداران یک تیم بــه هواداران یک تیم دیگر فحش بدهند. امــکان ندارد در فوتبال ما چنین چیزی رخ بدهد. محال ممکن است. تازه فوتبال ما صاحب دارد. بر فرض یکی را شیطان گول زد. امکان ندارد که کسی حواسش نباشد. این همــه مدیر و آدمهای غیــر فوتبالی داریم کــه اصال به فوتبال آمدهاند کــه از این اتفاقات نیفتد بعد چنین گافی بدهند و حواسشــان به چنین چیزی نباشــد؟ محال ممکن است. تازه بــر فرض که چنین چیــزی رخ بدهد. بر فرض که شــیطان عدهای را گول بزند و آنها که باید حواسشــان نباشد. خود مســووالن باشگاههای ما همه حواسشــان هست و سریع با هم تماس میگیرند و حــرف میزنند و نمیگذارند چنین کرمی که ریخته شده، مشکلی ایجاد کند. سریع به هواداران خودشــان اعالم میکنند که زرنگ و متحد باشــید و گول نخورید که اینها توطئه یک مشــت مریض اســت که میخواهند کاری کنند هموطن و برادر ســر هموطن و برادر را با ســنگ جهل بشکند. تازه بر فرض که مسووالن باشگاهها حواسشان نباشد و سرشان شلوغ باشد و متوجه توطئه دشــمن نشــوند. خود هوادار فوتبال ما حواسش هست. میداند قصه چیست. میداند ته تهش همه ما برای یک کشــوریم و برای هم جان میدهیم. هوادار فوتبال خوب ما هرگز به خودش اجازه نمیدهد که بخواهد جز شــاخه گل، چیزی با خودش به ورزشگاه ببرد چه برسد به تخته سنگهای کوه اورست! اصال محال ممکن است که شاهد چنین گافی باشیم. محال ممکن اســت که هوادار ما چوب و سنگ و چماق و تیزی ببرد ورزشگاه که بخواهد خون از دماغ و دیگــر اعضای بدن طرفدار تیم رقیب در بیاورد. امکان ندارد. محال ممکن است. اصال نمیشود. میدانید چرا؟ چون فوتبال ما عین کشور ماست و اهالی فوتبال ما همان اهالی کشور ما هستند. محال ممکن اســت که یکی دنبال این باشــد که چنین اتفاقی رخ دهد. محال ممکن اســت. خالصه اینکه مــا فوتبالمان را خیلی دوســت داریم. فوتبال خیلی متحد و یکدل و هوشــیار و اخالق منشی اســت. کاش فوتبال کشورهای خارجی هم مثل ما بود.