Iran Varzeshi

ایوانکوویچ؛‌همان‌که‌بود،‌همین‌که‌هست

-

برانکــو ایوانکوویچ. چهــره ماندگار در فوتبال ایران که بزرگترین منتقدانش توان نفی او و خدماتش در فوتبال ایران را ندارند و کمتر کســی پیدا میشــود که او و صداقت حرفهایاش را باور نداشــته باشد. ما در واقع ســالیان ســال با برانکو زندگی کردهایم، راهها را گذراندهایم، از عمیق قلب خوشحال شدهایم و با او تلخی تجربه کردهایم. او مربی ماســت، مربی فوتبال ایران، مربی ســختکوش و منظم که سالها اثر گذاشته و همیشه نقشــی پررنگ از خود ثبت کرده. هرگز نمایشی دور از خودش اجرا نکرده، هرگز جنجال بزرگ نســاخته و بزرگترین و جنجالیترین تصمیماتش مثل گذر از چند ســتاره مســتعد و بیمایه را با آرامش گرفته اســت.

برانکو در تیم ملی نتایجی در خور شــأن فوتبال ایران گرفت اما توقع فوتبال ایران با او باال رفته بود و فوتبال ایران از او گذشت تا رویاهای بزرگتری را جســتوجو کند. رویاهای بزرگتری هم شاید بعد از او جستوجو نشد و فقط شاید همان تکرار شد، البته با هیاهوی بیشتر. برانکو دوران حضورش در پرسپولیس نیز درخشان بود و هست. او از دل سختترین راهها گذشت و از میان سختیها جام بیرون کشید. روزهای بیپولی را تاب آورد و البته قراردادهای­ی پولساز که استحقاقش را داشت در ایران بست. برانکو با محرومیت نقل و انتقاالت هم ســاخت و تیم بزرگی را به هواداران پرسپولیس هدیه کرد. خودش مدعی اســت که در تغییر فلسفه فوتبال ایران هــم نقش داشــته و البته نقش او در این زمینه نیز قابل بررســی اســت. با برانکو فوتبال ایران روزهای جذاب و دوستداشــت­نی را تجربه کرده. موهای او در فوتبال ایران سپید شده. او در ۴۶ سالگی همچنان مربی پویا و جدی است و همچنان برای آینده نقشه دارد و چه چیــزی بهتر از این انگیزه در هفتمیــن دهه از یک زندگی جــذاب. زندگیاش را مرور کنیم و ببینیــم او کجا و چطور برانکو ایوانکوویچ شــده اســت. او اما وقتی بخواهد از زندگیاش بگوید، تهران را همواره به واراژدین وصل میکند، از اینجا به آنجا میرود البهالی حرفها، آنطور که زیسته و روزگار گذرانده.

برانکــو اول بار چه زمانی به تهــران آمد؟ ژانویه ۰۰۰۲، یک ســفر ماندگار. به قصد اقامت آمد یا برای مذاکره؟ میگوید: «برای امضــای قرارداد آمدم و بعد هم ماندم. چند ماه ماندم. حدود ســه ماه. قرارداد بستم و بعد از سه ماه بود که به کرواسی برگشتم.»

تصویــر اولیهای کــه از تهران در ذهن برانکو ثبت شــد، چه بود؟ او اینطــور تعریف میکند: «تهران تقریبــا همان چیزی بود که انتظارش را داشــتم. من تا به حال به کشــورهای زیادی سفر کــردهام. در مورد ایران هم از قبل اطالعاتی داشــتم که از طریق روزنامهها و تلویزیون و رسانههای دیگر به دست آمده بود. بنابراین آنچه دیدم برایم شگفتآور و غافلگیرکنن­ده نبود. ولی خیلی دوست داشــتم بفهمم زندگی در یک شهر ده میلیون نفری چگونه است؟ شــهر به این بزرگی چطور خودش را اداره میکند؟ و شهروندانش چگونه از پس این همه شــلوغی بر میآینــد؟ برایم خیلی جالب بود و خیلی لذت بردم از اینکه دیدم مردم در شــهری با این همه جمعیت میتوانند زندگیشان را برنامهریزی کنند و به کارهایشان برســند. شهرهای بزرگ در مجموع خیلی شــبیه هم هستند. در نخســتین لحظههای ورود به چنین شــهرهایی با عظمت شهر و شــلوغی و ترافیک، میدانهای بزرگ و خیابانهای بسیار طوالنی مواجه میشــوی. موقعی که به تهران پا گذاشتم، در ذهنم چنین شــهری را انتظار میکشیدم و میدانستم با چه جور چیزی مواجه خواهم شــد. البته وقتی مدتی اینجا اقامت کردم دلم خواســت از نزدیک، چیزهای جذابتر و عمیقتر این شــهر را ببینم. شــهری که در ۰۲ تا ۰۳ ســال این اندازه رشد کرده است، مرکزیت خود را تا حدود زیادی از دســت میداده و چندین مرکز پیدا کرده است. این خصلت شــهرهایی اســت که در یک دوره کوتاه، رشد زیادی میکنند. در واقع زندگی و رفت و آمد ساکنان چنین شهری هم در اطراف این مراکز شکل پیدا میکند. مراکز تجاری، مراکز آموزشی و دانشــگاهی یا مراکز اداری هر کدام ویژگیهای خودشــان را به محلههای اطرافشــان تحمیل میکنند. کنــار هم قرار گرفتن این گونه مراکز در شهر بزرگی مانند تهران برای من جالب بود و خیلی عالقه داشتم که این چیزها را از نزدیک ببینم که خوشبختانه این امکان فراهم شد و دیدم. نکته جالب دیگر، هنرها و صنایع قدیمی مانند طال کاری یا موزهها و کاخهای تاریخی بسیار زیبایی بود که از قبل در مورد آنها شنیده بودم و در تهران توانستم آنها را ببینم. اینها نشان میدهد که تمدن ایرانی چقدر خدمت کرده است.

برانکو از دل این ماجراها، در گفت و گو برمیگردد به شــهر خودش: «من در شهر چکووتس به دنیا آمدم، شهر کوچکی است. البته آنجا فقط متولد شــدم ولی بیشتر عمرم را در شهر واراژدین با‌کی‌روش‌مقایسه‌نکنید دلیل ندارد مقایســه شویم، نه فقط من و آقای کیروش، بلکه با هیچکسی نباید مقایسه شویم. هر کدام از ما به هر حال سابقه کاری خودمان را داریم، ویــالس بواس کــه در تاتنهام و پورتــو بود، چطور ســرمربی پورتو شد؟ مثال در یک تیمی مثل جزیره کیــش مربیگری میکرده و او را برای پورتو انتخاب کردنــد. به جز پورتو هر جــای دیگر که آمد نتیجه نگرفت، من واقعاً به سابقه کاری خودم بسیار افتخار میکنم. من قهرمان کشــور بودم، در ســه کشــور قهرمان شدم، کرواسی، چین و ایران، 7 سال در تیم ملی کرواســی بودم و مدال ســوم جام جهانی را به دست آوردم. با تیم ملی ایران قهرمان بوسان بودیم، سوم جام ملتهای آسیا شــدیم، بدون شکست به جام جهانی هم راه پیدا کردیم، آن هم با یک شرایط بسیار سخت مقابل ژاپن که بهترین تیم تاریخش را داشت. ما در ردهبندی فیفا شانزدهم بودیم، بیش از ۰8 درصد بازیهایمان را با برد پشــت سر گذاشته بودیــم و حاال دوباره به ایران آمدهام که عمال ســه سال پشت سر هم قهرمان بودیم. گذراندم که شــهر بزرگتری اســت. واراژدین مرکز استان است، یکصد هزار جمعیت دارد و در نزدیکی زاگرب قرار گرفته است.»

برانکو متولد 195۴ اســت، آنها سه برادر هستند اما ما فقط برانکــو و زالتکو را میشناســیم. اگر از برانکو بپرســید که از کی شــیفته فوتبال شد، اینطور برایتان تعریف میکند: «از زمانی که عقلم میرسید. هر سه برادر اهل فوتبال هستیم و هر سه مربیگری میکنیم. پسر من و ۲ تا از برادرزادهه­ایم هم فوتبال بازی کردهاند. ما هم آن موقع در خیابانها و کوچهها بازی میکردیم. ولی چهل سال پیش، وقتی به طور جدی شروع کردم به فوتبال بازی کردن، برای تمرین به یک باشــگاه رفتم. اوایــل ۲ روز در هفته تمرین و مسابقه داشتیم و بعدا به هر روز تبدیل شد.»

برانکو پرت میشــود به سالهای دور، به ماجراهایی که البته هنوز از یاد نرفتهاند: «تفاوت بین کرواسی و کشورهای کمونیستی آن روزگار در این بود که کرواســی هیچ اتحاد و پیوندی با شوروی سابق نداشت. البته با کشورهای ســرمایهدا­ری هم خیلی نزدیک نبود. یوگســالوی ســابق از بنیانگذارا­ن جنبش عدم تعهد بود و با مصر و هند، کشورهای غیرمتعهد را دور هم جمع کردند. بنابراین یوگســالوی تا حدود زیادی مستقل بود و به هیچ بلوکی وابستگی نداشــت. ما به راحتی میتوانستیم به همه کشــورها سفر کنیم. عقاید و مذاهب آزاد بود، هر کس دوســت داشــت به کلیسا و هر کس دوست داشت به مسجد میرفت. از نظر مذهبی و ملی آزادی عمل داشــتیم و در مورد ورزش هم اجبــاری در کار نبود. اینطور نبود که کسی را از قبل در نظر بگیرند و او را به رغم میل خودش برای ورزش پرورش بدهند. البته در کشــور مــا به ورزش خیلی اهمیت میدادند. ما با میل شــخصی ورزش را انتخاب میکردیم ولی حکومت هم خیلی روی ورزش سرمایهگذار­ی میکرد.»

برانکــو میتواند بــرای تعریف از دوران کودکــی و نوجوانی مســائل سیاســی و اجتماعی آن دوران را مــرور کند: «ما از یک طرف همســایه کشورهای بلوک شــرق بودیم و از طرف دیگر همجوار کشــورهای بلوک غرب. یک سوی ما کشورهای عضو پیمان ورشو بودند و سوی دیگر کشورهای عضو ناتو. یوگســالوی در واقع یک منطقه حائل بود و اوضاع داخلی آن هم تحت تاثیر همین وضعیت ژئوپلیتیکی قرار داشت.»

برانکــو اما شــیفته واراژدین اســت. از شــهرش برایتــان میگویــد: «بــه نظر من قشنگترین شهر دنیاست. در دشت قرار دارد و رودخانــه دراوو از کنــارش میگذرد. صاف است و زمینهای کشــاورزی زیادی دارد. چند تپه کوچک دارد و تاکســتانه­ای وسیع. شهری بسیار قدیمی است و حدود ۰۰9 سال قدمت دارد و الگوبرداری‌برانکو مــن روش کاری همــه مربیــان را دنبال میکنم، چون فکــر میکنم این روشها گاهی برایم جالب باشــد. این شــانس را داشتم که فعالیت و کار بهترین مربیان دنیا را دنبال کنم و از نزدیک ببینم. از این بابت خیلی خوشحال هستم، مثل همین االن که میبینم مربیان دنیا چه کار میکنند. گواردیوال، آنچلوتی، مورینیو؛ مربیان طبیعتاًآنها تاپ دنیا هســتند اما هر خاص کســیفلسفه خودش را دارد. طبیعی اســت هر مربی با نتایج و دیدگاههــا­ی مختلف به نتایج خوب میرســد. فوتبالی که من تــالش میکنم در پرســپولیس پیاده کنم و همیشه سعی کردم ایــن نوع فوتبال را به نمایــش بگذاریم و فقط تئوری نباشد. در یوگسالوی سابق که من بازی میکردم این تیم معروف بــه برزیل اروپا بود، یعنی ما بر روش فوتبــال غربی مثل آلمان و انگلیس و ایتالیا تکیه نداشتیم و مکتب فوتبال روسیه و لهستان را هم دنبال نمیکردیم. زمانی پایتخت کرواسی بود. واراژدین گویا ۳ بار دچار حریق شده است و سرانجام ادارات دولتی و پایتخت را به خاطر همین حریقها به زاگرب منتقل کردند. به این شــهر لقب «وین کوچک» دادهاند. در دوران قرون وسطی شهر مهمی بوده و یونسکو آنجا را بهعنوان یک میراث جهانی ثبت کرده. کاخهــای زیبایی دارد. واراژدین با زاگرب ۰5 کیلومتر، با بوداپست مجارستان دو، سه ساعت، با وین دو ساعت و نیم و با مرکز اسلوونی کمتر از ۲ ساعت فاصله دارد و بنابراین از نظر مواصالتی هم در وضعیت مناســبی است. واراژدین کارخانه نســاجی بسیار مشــهوری دارد. محصوالت پارچه و مواد غذایی بار اصلی اقتصاد شهر را به دوش میکشند. مراکز مرغداری فراوانی در این شــهر هســت که اغلب محصوالتش به کشورهایی مانند عربستان ســعودی صادر میشود. محصوالت لبنی و صنایع کشاورزی شــهر ما هم خیلی معروف است. صنایع کوچک هم در شهر داریم که در کارگاههای کوچک وجود دارند، مثال با ده کارگر چیزهایی تولید میکنند.

برانکو هنوز هم وقتی در کرواســی باشد، در واراژدین زندگی میکند: «بله! حتی به فکرم هم نمیرســد که جای دیگری بروم. مــن در خود زاگرب هم خانــهای دارم. ولــی واراژدین را ترجیح میدهم. هفده ساله بودم که به تیم بزرگساالن وارتکس وارد شدم. این تیم در لیگ دوم یوگسالوی سابق بازی میکرد و به واراژدین تعلق داشت.»

برانکو البتــه در زاگرب تحصیل کرده: «بلــه. زاگرب. چون مرکز دانشــگاهی که مــن رفتم در زاگرب بــود. در واراژدین هم البته دانشگاه هست، ولی بیشتر، رشتههای انفورماتیک، اقتصاد، حقــوق، تکنیک و نســاجی دارد. ولی من به رشــته تربیت بدنی عالقه داشــتم که دانشگاه زاگرب این رشته را داشت. همزمان با تحصیل در دانشگاه، فوتبال هم بازی میکردم.»

او البته مدعی است که تهران را هم خوب میشناسد: «تصور میکنم تهران را خوب میشناســم. البته این شــهر آنقدر بزرگ اســت که حتی کسانی که متولد آن هستند هم همه جای آن را نمیشناســن­د. ولی به طور کلی چون با ماشــین تقریبا همه جای تهران را گشتهام، چارچوب اصلی شــهر را میشناســم، از پیست اســکی دیزین بگیرید تا جنوب تهران. اگر دوســتی از کرواســی به تهران بیاید و یکــی دو روز میهمان من باشــد، ابتدا او را به شمال تهران میبرم تا طالفروشــی­ها، موزهها و کاخهــا را ببیند. اینهــا ارزشهای تاریخی هســتند که هرکسی باید آن را ببینــد. بعد هم او را میبرم تا بــا زندگی اجتماعــی مردم تهران آشنا شود.» دیدگاه‌پروفسور‌به‌دستمزد‌ فوتبالیست‌ها ما شــاهد مشکالت جدیدی هستیم که برای باشگاهها به خاطر بدهیهایشان به وجود میآید. االن مثالً هوا آلوده است و بازیکنان به طور مستقیم روی سالمتیشان ریسک میکنند، طبیعی است به خاطر همین، حقوقشــان هم خوب باشد. آنها در هوای بــاالی 5۴ درجه تمریــن میکنند، در باران و زیر برف و همیشه تمرین میکنند، طبیعی اســت که همه این کارها روی سالمتیشان تأثیر میگذارد. ریســک مصدومیت روی سالمتیشان تأثیر دارد. عمر ورزش حرفهایشــا­ن 15ســال همحداکثر طول میکشــد، به خاطــر حرفهایشــا­ن همینکار آیا میتوانند ادامه تحصیل از5۶۳روز بدهند؟ سال شــاید ۰۰۲ روزش قرنطینه رادرهتلو و در حال مســابقه باشند که وطبیعیاست درآمدشان بیشتر باشــد چون مجبور هستند یک ســرمایه مشخصی را پسانداز کنند که وقتی عمر ورزشیشــان تمام شــد آن موقع امکان به دست گرفتن شغل و سرمایهگذار­ی داشته باشند.

 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran