Iran Varzeshi

از بچگی رویای لیورپول را داشتم

طرفداران آوازهای زیادی برای من ساختهاند! آن آوازی که بیشتر از همه دوست دارم «پادشاه مصر» است

- منبع: سایت باشگاه لیورپول

هیــچ بازیکــن دیگــری در لیورپول نتوانسته به سرعت محمد صالح به آمار 50 گل برای باشگاه برســد. دو گل این مهاجم برابر ستاره سرخ بلگراد به این معنا بود که او در 56امین مســابقه خود با پیراهن لیورپول به این آمار حیرتانگیز رســیده است، یعنی 12 بازی زودتر از آلبرت استابینز اسطورهای.

این مهاجم که تابســتان سال گذشته از رم بــه لیورپول پیوســت، همچنان روند عالــیاش را دارد ادامه میدهــد. صالح در نخســتین فصل حضــورش در لیورپول 44 گل در تمامی رقابتها به ثمر رساند و جوایز انفرادی بســیاری را از آن خــود کرد. او در فصــل 2018-19 هم هفــت گل دیگر زده است. صالح حاال در مصاحبهای، به نخستین تجربههایش با لیورپول اشاره کرده است. نخســتین باری که نام لیورپول را شنیدی... خیلی ســال پیش بود. ســن خیلی کمی داشتم. این باشگاه بسیار، بسیار بزرگ اســت و همه این را میدانند. این باشگاه در سراسر دنیا معروف است و طرفداران زیادی هم در خاورمیانه دارد. فکر کنم نخســتین بار 10 یا 11ســاله بودم که اســم باشگاه را شــنیدم. اینکه میگویند من با پلیاستیشن تیم لیورپــول را انتخاب میکــردم واقعیت دارد. گاهی تیمهای دیگر را هم برمیداشتم اما بیشتر مواقع لیورپول بودم. در آن هنگام تصور نمیکردم که روزی در این باشگاه بازی کنم اما این همیشــه رویای من بود و شــما باید تالش کنید که به رویاهایتان برسید.

نخســتین باری که خواستی برای لیورپول بازی کنی...

زمانی بود کــه از مصر به بازل رفتم. مــن در ذهنم برنامه داشــتم کــه روزی به لیورپــول بیایم. این فرصــت قبل از آن هم پیــش آمده بود اما اوضاع خوب پیش نرفت. زمانی که ســال گذشــته فرصت حضور در لیورپول دوباره پیش آمد، بســیار عالقهمند شــدم که این کار را انجام دهــم. حاال هم اینجایم!

نخســتین باری کــه وارد ملوود شدی...

هنوز بهروشــنی خاطرهاش را به یاد دارم. خاطره خوبی اســت. از در وارد شــدم و یــادم هســت به ایــن فکر میکــردم که چقدر دوســت دارم در اینجا موفق شــوم و چقدر بر این باور بــودم که میتوانیم موفق شــویم. میدانســتم که با بازیکنان بزرگی بازی خواهم کرد و در رختکنی عالی حضور خواهم داشت اما میخواســتم همه چیز را درباره این باشــگاه هر چه ســریعتر بدانم. احساس فوقالعادها­ی داشــتم اما کمی هم عصبی بودم. در نهایت دوام آوردم! من تالش میکنم که از هر لحظه لذت ببرم چون هرگز نمیدانید که این لحظات تکرار خواهند شد یا نه. مــن از روز اول حضور در اینجا خیلی خوشــحال بودم. پس از آنکه بازی و گلزنی را آغاز کردم، احســاس کردم اینجا خانه من است.

نخستین شبی که بازیکن لیورپول شدی...

پوشش رسانهها از لیورپول دیوانهوار است چون اینجا باشگاه خیلی، خیلی بزرگی است. من اخبار انتقاالت را آن شب در هتل تماشــا میکردم. خیلی ذوقزده بودم اما در همین حین، میدانســتم که فشار روی من وجود دارد و مردم میخواهند که من موفق شوم. به خودم گفتم که فوتبال بازی خواهم کرد و کاری کــه بهصورت معمول در زمین انجام میدهم را انجام خواهم داد.

نخستین باری که با همتیمیهایت مالقات کردی...

نخستین روز پیشفصل بود. سه هفته بعد از امضای قرارداد را استراحت کرده بودم و سپس به ملوود آمدم. من با همه بازیکنان یکجا مالقــات نکردم اما با برخــی از آنها آشــنا شــدم و پیشفصل را آغــاز کردیم. ســایر بازیکنان چند روز بعد بــه ما ملحق شــدند. اینجا رقابتی ســالم در جریان است چون همه میخواهند بــازی کنند. ذهنیت در اینجا این اســت که پیروز شــوید و همه برای جایگاهشــا­ن میجنگند. یادم هســت که این حس را داشــتم. حــاال بیش از یک سال اســت که همتیمیهایم را میشناسم. ما همدیگر را خیلی عالی میشناسیم و آنها میدانند که من چطور آدمی هستم و از چه چیزهایی بدم میآید. این آشــنایی یکروزه اتفاق نمیافتد، بلکه زمان نیاز دارد تا شــما همدیگر را بشناســید امــا در همان روز اول دریافتم که همه همتیمیهایم افرادی فروتن و بسیار خوب هستند.

نخســتین باری کــه در آنفیلد بهعنوان بازیکن لیورپول بازی کردی...

بازی در آنفیلد متفاوت است. همیشه برای من بــازی در آنفیلد چیز دیگری بوده اســت. طرفداران شــما را بهشــدت به جلو میرانند و شما عشــق را از سوی آنها حس میکنید. نخســتین بازی مــن در لیگ برتر برای لیورپــول در آنفیلد نبود، بلکه در خانه واتفورد بود. مردم منتظــر بودند که ببینند من بعد از بازگشــت به انگلیس چطور بازی خواهم کرد. مربی به من گفت بروم و فوتبال خودم را بازی کنم. نیمه اول خیلی ســخت بود اما من به خــودم گفتم: «طاقت بیاور». نیمــه دوم را بازی کــردم و گل زدم و یک پنالتــی هم گرفتم. اینکــه در بازی اول گل بزنید چیزی اســت که همیشه میخواهید انجامــش دهیــد و حس خوبــی میدهد. در آنفیلــد، بهعنوان بازیکــن ذخیره مقابل کریستال پاالس به زمین رفتم و یادم هست کــه طرفداران برایم دســت میزدنــد. آنها استقبال بسیار گرمی از من داشتند.

نخستین باری که طرفداران نامت را صدا زدند...

طرفداران آوازهــای زیادی برای من ســاختهاند! آن آوازی کــه بیشــتر از همه دوســت دارم «پادشــاه مصر» است. پس از ‪15 01،‬ بازی بود که آن را برای نخستین بار شنیدم. احســاس فوقالعادها­ی به من دست داد. اینکــه طرفداران نام من را صدا میزنند من را سرشــار از احساسات میکند و زمانی که آن را در جریان بازی شــنیدم، وجودم پر از آدرنالین شد. عجب احساسی بود. من تازه دو، سه ماه بود که در لیورپول بازی میکردم و برایم آواز ساخته بودند. همیشه روزی که تماشاگران در هنگام گرفتن کفش طال پس از بازی مقابل برایتون نام من را صدا میزدند را در خاطــر دارم. اما به نظــرم طرفداران دخترم را بیشتر دوست دارند! تنها باری که هواداران من را هو کردند زمانی بود که توپ را از دخترم گرفتم!

 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran