Iran Varzeshi

قلعهنویی وکهکشانیدر­دلکویر

گلگهر در لیگ بیستم به دنبال چه رتبهای است؟

- سعید فائقی

ای کاش در آن سالهای پرالتهاب 56 و 57 همراه شور و شوق انقالبی کمی هم از شعور انقالبی بهرهمند بودیم و حواسمان بود که اتفاقات آن روزها را ثبت و ضبط کنیم و بتوانیم خاطرات زیبا و قشنگ روزهای بیداری را برای تاریخ هدیه نماییم. گرچه شاید باز دیر نشده باشد از عزیز فرهیخته جناب علیخان عالی در ایران ورزشی تمنا دارم بهمناسبت 17 شهریور فراخوانی بدهند و از عزیزان ورزش درخواست نمایند که خاطرات خود را از آن ایام عرضه بدارند و با جمعآوری آن قبل از اینکه دیگران مبادرت به این امر بنمایند و عوض اینکه در دانشگاههای دنیا مثل هاروارد و یا امثال آن این اقدام صورت گیرد، خود به این مهم بپردازیم و تا بزرگان نسل آن روز زندهاند، این جمعآوری صورت بگیرد. برای مثال مرحوم شاهحسینی اولین رئیس سازمان تربیتبدنی بعد از انقالب که در راهپیمایی عید فطر 57 یکی از شاخصترین اعضای مدیران ترتیبدهنده راهپیمایی بودند، هزاران افسوس که امروز در میان ما نیستند و شکر و میلیونها مرتبه شکر بسیاری از عزیزان در قید حیات هستند، از جمله آنها استاد بزرگوار جناب حسن رسولی دبیر کل کمیته المپیک قبل از انقالب که الحمداهلل در قید حیات هستند و صاحب تجاربی بسیار ارزنده و خاطرات بسیار عمیق و دقیق. برادرم علی عالی مرد این میدان است و انشاءاهلل به این کار ارزنده خواهد پرداخت. اینکه عرض کردم شعور ثبت و ضبط وقایع را داشتیم، خدا وکیلی حال که در هفته تعاون هستیم بهقدری فرهنگ همیاری و همکاری و دست در دست هم داشتن باال بود که انسان وقتی یاد آن روزها میافتد با اینکه به چشم خود دیده، بهدلیل فاصله گرفتن از آن فرهنگ بسیار زیبا خود باور ندارد، چه برسد که بباوراند. در روز راهپیمایی عظیم تقریباً حوالی مدرسه عالی پارس در خیابان شریعتی حدوداً 500 متر پایینتر از حسینیه ارشاد، مردی با ماشین با عصبانیت در حال عبور به یکی از فرعیهای آن حوالی بود و احتماالً بهدلیل مسدود شدن راه اصلی توسط مردم و معطل شدنش عصبانی شده بود و نزدیک بود عزیزی را زیر بگیرد. در این زمان آقایی پرید و با به خطر انداختن خود، آن انسان را نجات داد. مردم سیلگونه در حال حرکت بودند و توجهشان به سمت خودروی مزبور، راننده را وادار کرد ماشین را رها کرده و دست به فرار بزند. من تقریباً نزدیکترین فرد به حادثه بودم. به سمت عزیز ناجی که کنار جوی افتاده بود، حرکت کردم که ببینم خدای نکرده آسیب جدی ندیده باشد. دست دراز کردم که ایشان را از جایی که افتاده بود بلند کنم. خشکم زد، مرحوم فریدون فرخزاد بود. نگاه معنیداری به من کرد و بلند شد و به راه خود ادامه داد و من در این فکر بودم که آیا او باید در میان ما باشد یا کاری کنم که تظاهرات را ترک کند. هنوز هم به این بیشعوری خود را لعنت میکنم. در این اثنا ایشان در میان سیل جمعیت گم شد. وقتی بعدها به اشتباه خود پی بردم دیگر فرصت معذرتخواهی پیش نیامد و حسرت به دل ماندم.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran