Jeem

خانهتکانی به فرماندهی مادر

-

یکی از پنجره خودش را آویز کرده تا دورترین لکههای جا مانده بر روی شیشهها را پاک کند و مادر از دور هی با اشاره دست، لکههای بالاتر را نشان میدهد. آن یکی خودش را انداخته روی فرشها و با تمام توانی که در بازوهایش هست پارو میکشد و مادر هر از گاهی پارو را از دستش میگیرد و خودش ادامه میدهد تا بگوید این جوری نه این جوری و... یکی دیگر افتاده به جان دیوارهای اتاق پذیرایی و بعد از هر دستمالی که میکشد بر میگردد تا از دور ظرافت کاری خود را بررسی کند و بعد دوباره لکههایی که از چشم در رفته است را پاک کند و با هر تایید مادر با خودش فکر کند بزرگترین کار دنیا را انجام داده است. آن یکی پردههای شسته شده را نصب میکند و دیگری به فرمان مادر بالای نردبان لوسترها و لامپهای اتاقها را یکی یکی دستمال میکشد و... این روزهای آخر سال، روزهایی است که بهانه کوچک اما مهم خانهتکانی دور هم جمعمان کرده است، که اتفاقا برای خانهای که تویش زندگی میکنیم با هم کاری بکنیم. مادر میشود محور اصلی این بهانه که بر عکس تمام سال که خودش به تنهایی جور همه کارهای خانه را میکشد و بارها و بارها خانه را با دستان خود میتکاند، این بار دستان تمام اعضای خانواده در کار است تا معنی همکاری، همراهی و صمیمیتی که ایجاد میشود را با تمام حس بهاریاش درک کنند. غذا خوردن توی خانهای که فرشهایش نیست یا پردهای ندارد، راه رفتن توی اتاقی که تمام وسایلش وسط اتاق است و پیدا کردن یا حتی گم کردن وسایل دوست داشتنیمان و یاد خاطرات خانهتکانی سال قبل افتادن، همه اتفاقهای خوبی است که این بار مادر فرماندهاش است تا تجربهاش کنیم و حسش برای تمام سالهای بعدِ زندگیمان توی وجودمان جاری شود. این تنها یک قسمت از تمام چیزهایی است که خانهتکانی با کمک مادر باعث و بانیاش میشود. اینها را بگذارید کنار حس خوب تازگی و حس خوب زندگی و حس تغییر و تحولی که ایجاد میکند و بهانهای که باعث میشود خانه نو تازه و تمییز ما را یاد خودمان و تازگی در فکر روح و رفتارمان بیندازد. چیزهای تغیییر یافته، حس تغییر در ما ایجاد میکنند. مکانهای نو و تمیز حس پاکی به ما منتقل میکنند. دور ریختن وسایل اضافه و بی خود یا حتی مضر، ما را یاد همه چیزهایی میاندازد که ما را محصور کرده و جای اضافی گرفته است مثل آدمهایی که توی قلبمان هستند و نباید باشند، مثل رفتارهایی که توی خلق و خوی ما هستند و نباید باشند، مثل فکرهایی که توی سرمان میچرخد اما ضرورتی ندارد و ... خانهتکانی اسمش خانهتکانی است؛ خوب که نگاه کنید ته همه خانهتکانی ها یک چیزهایی ته ته دلمان تکانده میشود که تمام سال با خودمان یدک کشیدهایم و تمام سال قلبمان درگیرش بوده است و حالا پاک و تمیز شده است. فرمانده همه این پاکیها مادری است که از دور نگاهش لکهها را نشانه رفته است و فرزندانش همچون سربازانی گوش به فرمانش تکانی به خودشان دادهاند.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran