Jeem

«با اجازه بزرگترها » جیم به مدرسه میرود

-

�ان پدر 7 صب �ح یک مهر ماه: جیم به همراه خراس

محرمانه س �وار بر پی کی آقای اخوان در مسیری »

اما اندر مس �تقیم « به س �وی مدرس �ه. گفتن ندارد احوالات ای �ن روزها باز هم ترافیک وگرمی هوا و خودرویي بیکولر! ابوجارچی و ادمین پدر جامهها

افتادند دریدند و با مشت و لگد به جان بوق بیچاره

8 صبح تا بلکه راهی باز کنند! »بدون شرح« ساعت است و همچنان ترافیک کمر شکن.

عزیزش جیم سرش �ار از دلهره واضطراب به تبلت

بگذرد. رو میآورد تا ش �اید ذرهای زمان س �ریع تر

« و »سایت « اس �ت و باز هم »کامنتدونی

نه چندان جواب های یخ ک �رده آقای صبا حوصله پرش را سر میبرد! خلاقیته �ای پنهانش گل میکن �د! کتاب هایش را

ماه »ذهن در می آورد تا ش �عری بس �ازد بلکه روی

فارسی... زیبا« را کم کند:... (بخوانیم و بنویس �یم... ریاضی...)

آمدید. ساعت 10صبح: به مدرسه »جاجیم « خوش

و قرمزتر با ورود به مدرس �ه هر لحظه جی �م قرمز

« دست میش �ود (البته فقط دماغش! امان از »کمیک

یاد ش �عر پخت آقای حس �ینی). ناظم با دیدن جیم

دراز، واه واه حس �نی (موی بلند، روی سیاه، ناخن

�اوره چی« ....) افت �اد که پدر طی مش �ورت با »مش

�ه را بهانه خراب ب �ودن آبگرمک �ن دفت �ر روزنام واندکی» دست به جیب« میشود!

�ر « و ایضا س �رکلاس جی �م را از حیث »ادب وهن

معرفی میکنند بینظم �ی به عن �وان »چهره هفت �ه «

و هزار و و اینچنی �ن اس �ت که ب �از مش �هوریت

فتوچاپ« . یک دردس �ر و کماکان س �وژه ای برای»

شکم گرسنه س �اعت ها به کندی میگذرد. صدای

قور قورباغه جیم بیش �باهت به صدای زیبای قور

رود برای نیس �ت! دل طفلک جیم قیلی ویل �ی می

دبیر سرویس مسابقه سالاد خورون و هله هولههای ورزش! زن �گ آخر که میخورد جی �م فهمید اینها

بوده است فقط گوشهای از »جزرومد «های زندگی و بس!

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran