استقالل؛آنطور كـههست
اينــك اســتقالل بــا تمــام مشخصههاي مربوط به خودش! و اينكفرهادمجيديكههيچكدام از حركاتش ادايي و نمايشــي و اكتسابينيست!يكفرهادمتمايز از ديگــران! يك فرهــاد داراي تشخص و شخصيت بارز و برآمده از اصــول مربــوط به بــازياش! فرهادي مقبوليتيافته!فرهاديصاحباعتبارشده! نــه فقط در يك بــازي كه در يــك دوره مسابقهاي توأم با سختجاني! نه تنها يك دوره بازيهاي متضمن بردن و پيروز شدن! و باز هم يك دوره مسابقههاي فاصلهدار از باخت و از در معرض شكست افتادن! فرهاد به اندازه كافي هم نباخته است (كي باخته اســت؟) و هم برده است! فرهاد، هم با اين تركيب و هم با تركيبي متفاوت و ديگر شده هم بازندگي را طالق داده و ترك نموده و هم خو كرده است به بردن و در وادي قهرماني گام برداشتن! استقالل ديگري بايد داشت كهداريموفرهادمتفاوتومنحصربهفردي كه پديدار آمده اســت! نسلي نو از مربيان تازهجو و نوانديش كه سخن را جور ديگري ادا كننــد و ميكننــد! دور از دوره داشمشــديگري و دوره باباشملگري! نسل ديگري در راه است!
متكي به مردم توتال فوتبال نوپديد تفكراتــش را متمايز ميداند! افكارش را صاحبخودويژگيوخودنابسندگيغرقه در افكار و درخواســتهاي تماشاگران ميخواند! تمايزهايي نه در حرف كه در عمل! بيشــترين گلهاي زده! كمترين گلهاي خورده! مسلط و كاملتر از بقيه در زدن گلهــاي فــراوان! ســازنده و پديدآورندهبيشترينفرصتهايمناسب براي گل زدن! و مهمتر از همه ...گل زدن بعد از گل زدن! و حتي گل زدن ارادي بعد از گل نزدن و خراب كردن گلهاي باالي ۰7 و ۰۶ درصــد! داراي اصول بازيگري! قادر به تكرار و پديدآوري دوباره لحظه گل! استقالل مجيدي، بازياش تفاوت دارد! تيم فرهاد، نظير و شبيه فرهاد، نه با توپ حركت ميكند و نه بدون توپ! تيم فرهاد، راه خــودش را ميرود و كارهاي مورد قبول خودش را ميكند! يك جور خاص!يكجوريكهبازيبهبازيدرحال جورتر شدن است! خشــن اما نه نازيبا!
اش هنر و در هنرش پيكار! فوتبالي در حال پوســت انداختــن! فرهاد به زبــان مردم حرف ميزند! مجيدي با استيل مردمپسند به